انجمن کلیمیان تهران
   

گسست نسل‌ها و نوش‌داروی آن

   

 

فرهاد افرامیان .
پاییز
1387

به خوبی از سال 77 در یاد دارم زمانی که استادم دکتر محمدعلی الستی، جامعه‌شناس و استاد علوم ارتباطات اجتماعی در کلاس‌های مرکز بین‌المللی گفت و گوی تمدن‌ها از رمز و راز پویایی و تکامل جوامع بشری سخن می‌گفت، مشتاقانه به عنوان مصداقی از این بحث، جامعه‌ی ایرانیان کلیمی و کلیه اجتماعات یهودیان سراسر جهان را در نظر مجسم می‌ساختم و با تمام وجود مباحث وی را دنبال می‌نمودم تا شاید با کشف و درک قوانین حاکم بر تحول جوامع، به سهم خود گامی در جهت اعتلای خانواده مقدس کلیمیان ایران و اگر شد یهودیان سایر نقاط عالم بردارم.
وی شرط اساسی تحقق پروسه‌ی تکامل هر اجتماعی را تعامل نسل‌های قدیم و جدید عنوان می‌نمود، بر هم کنشی که متضمن به رسمیت شناختن اعضای هر یک از این گروه‌ توسط دیگری است آنچنان که نسل جدید ریشه‌های خویش را که در تاریخش، اجدادش، آموزگاران و پدر و مادرش نمود می‌یابد بشناسد و نسل قدیم نیز ادامه‌ی حیات خود و استمرارِ بودن خویش را در جوان‌ها جستجو کند.
یکی از کاربردی‌ترین وجوه نظریه‌ی وی، آسیب‌شناسی اجتماعی و به طور خاص مطالعه‌ی آسیبی به نام گسست (Fragmentation) است، وی گستره‌ی مکانی نفوذ این بلای جان‌فرسا را جای‌جای عرصه‌ی زمین و عمق زمانی آن را سرتاسر تاریخ انسان می‌داند و آن را چنان همزاد بشر به شمار می‌آورد که از حکایت و روایتی اسطوره‌ای مانند تراژدی رستم و سهراب تا بحث روز بحران تعارض سنت‌ و مدرنیته را از مصادیق این مصیبت و گرفتاری می‌شناسد.
وی معتقد است براساس ادبیات اسطوره‌ای شاهنامه، رستم و سهراب با هم می‌جنگند زیرا یکدیگر را نمی‌شناسند، سهراب نمی‌داند که حریفش، پدرش، ریشه‌اش و همه‌ی اسباب زمینی خلقت و آفرینش اوست که اگر نبود، سهرابی در کار نبود و رستم غافل است که رقیبش، فرزندش، پسرش و ادامه‌دهنده‌ی اوست که اگر نباشد، تهمتن امید ماندگاری و بقا در این جهان ندارد، آری رستم باید در سهراب ادامه یابد و بدین‌گونه، رستم با کشتن سهراب، ابتر میشود و زمانی که نسبت خویش را با قربانی خویش درمی‌یابد برآشفته می‌گردد، اما از چه پریشان است؟ آیا به هلاکت رسانیدن فرزند دیگران مجاز و ممدوح، اما قتل فرزند خود ناپسند است؟ آیا اگر سایرین داغدار جگرپاره‌ی خویش باشند، باکی نیست. اما زینهار که آدمی خود داغ فرزند ببیند؟ این چنین خودخواهی که نه شایسته‌ی ایرانی و نه درخور جهان پهلوانی اوست، پس چه چیز درون او را می‌خلد؟ فهم و درک این که به دست خویش امکان ادامه‌ی حیات را از خود سلب کرده، این که با واسطه دست به خودکشی زده، انتحاری که نسلش را نابود می‌سازد.
و من در تمامی این ده سال به این موضوع اندیشیده‌ام و به مطالعات جهت‌دار فراوانی دست زده‌ام تا دریابم چگونه می‌توان دست‌کم جامعه‌ی ایرانیان یهودی را از گزند چنین آفتی مصون داشت، آفتی که به گمانم امروز بیش از هر زمان دیگر خود را به رخ می‌کشد و امنیت جامعه‌ی کوچکمان را تهدید می‌کند و اگر امروز به شرح این کاوش و پژوهش ده ساله خود می‌پردازم به علت جدی شدن همین خطر است.
وجه دیگری از نظریه‌ی فوق، تحلیل تاریخ ادیان است که دستیاری نظریه‌پرداز آن به منظور مطالعه‌ موردی و درونی و بومی‌سازی تئوری نکات فراوانی به من آموخت. الستی معتقد است که بر اساس معرفت دینی پدر و فرزند نه تنها یکدیگر را می‌شناسند و به نسبت و الزام پیوند و یگانگی‌شان واقفند بلکه به یکدیگر ایمان، باور و اعتقاد دارند. پسر برمبنای دیدگاه توحیدی حتی آماده کشته شدن به دست پدر اما در راه آرمان خویش است و پدر برمبنای همان بینش، آماده اجرای دستور الهی یعنی قربانی ساختن فرزند است اما سنت و تقدیر الهی آن است که پسر بماند و ادامه‌دهنده‌ی راه پدر باشد.
امروز در بسیاری از جوامع نسل قبل نسل جدید را کم‌تجربه، تازه به دوران رسیده و در یک کلام فاقد صلاحیت می‌داند و نسل جدید، نسل پیشین را ناتوان و فاقد قدرت درک جهان نو و مقتضیات زمانه می‌شناسد، نسل پیشین خود و جامعه خود را از انرژی، خلاقیت، تفکر و نوآوری نسل نو و نسل نو خود و جامعه خود را از تجربه و درایت نسل پیشین کم‌بهره می‌سازد و این نه منطبق بر یافته‌های علمی جامعه‌شناختی و نه سازگار با معرفت دینی و نه همساز با هیچ عقل و منطق دیگری نیست. هنوز هستند پیش‌کسوتانی که نفس حق ایشان احیاگر ارزش‌ها و راهنمای جوانان باشد اما دریغ و صد افسوس که وجهه‌ی همت برخی از آنان مانع‌تراشی بر سر راه حرکت نمایندگان نسل آینده است که باید پرسید این نقش را عقل و منطق تائید می‌کند و یا دین و سنت بر آن صحه می‌گذارد؟ من با وجود همه‌ی نامرادی‌ها و نامردمی‌ها و کژی‌های برخی، به نمایندگی از طرف نسل جوان و فعالان اجتماعی این نسل به همه بزرگان احترام می‌گذارم و در آغازین ماه‌های سال نو عبری با خدای خود پیمان می‌بندم که آماده‌ام تا در راه حفظ حیات مقدس جامعه‌ی خود و صیانت از هویت فرهنگی و دینی ایرانیان کلیمی که همانا راه خداست، اسحاق قربانی باشم و این کدام ابراهیم است که یا فرزند خویش را از میان بردارد و یا با پیروی از سنت ابراهیم بزرگ برگونه‌ی پیامبران پاره‌ی تن خویش را در آغوش کشد و ادامه راه و طی مسیر آینده را به او بسپارد، مبادا که غفلت بزرگان فاجعه‌ساز شود، که، نوشدارو همیشه سر وقت نمی‌رسد.
 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید