انجمن کلیمیان تهران
   

نقد یک تکلیف

   

 

لیورا سعید
کارشناس ارشد روانشناسی
بهار 1396


 


نوجوانی[1] به معنای «رشد کردن» یا «رسیده شدن» است؛ نوجوانی دوره‌ای از رشد است که با بلوغ[2]  آغاز می‌شود و با شروع دوره‌ی بزرگسالی خاتمه می‌یابد. نوجوانی را می‌توان مرحله‌ی گذر از کودکی به بزرگسالی توصیف کرد. این دوره به پلی بین کودکی و بزرگسالی تشبیه شده که فرد برای یافتن جایگاه خود به عنوان بزرگسال رشد یافته، ناگزیر از عبور آن است. این گذر پدیده‌ی پیچیده‌ای است و مدت زمان لازم برای عبور از آن برای افراد مختلف، متفاوت است. (فروغان، 1388)
نوجوان به سبب تغییرات هورمونی و عصبی، دچار تحولات جسمی، روانی، اجتماعی، شناختی، اخلاقی و ... می گردد. یکی از این تحولات در دوره‌ی نوجوانی، خودمحوری و میل به دیده شدن یا جلب کردن توجه دیگران است که باید توسط والدین، معلمان ومربیان امور علمی، تربیتی و پرورشی مد نظر قرار بگیرد. نوجوان دوست دارد دیده شود و مرکز توجه قرار بگیرد.
همزمان با بلوغ و تغییرات جسمی و روانی فرد، اتفاق دیگری در این سنین رخ می‌دهد که مربوط به زندگی مذهبی نوجوان می‌شود و آن، از راه رسیدن سن تکلیف برای دختر و پسر نوجوان است. سن تکلیف، سن معینی است که پسر و دختر نوجوان مکلف می‌شوند که وظایف دینی خود را انجام دهند. سن تکلیف در دین یهود،  معمولاً همراه با آیین و مراسمی است؛ این آیین که طبق شرع یهود برای پسران در 13 سال تمام اجرا می‌شود «برمیصوا»[3] و برای دختران که 12 سال تمام اتفاق می‌افتد «بت میصوا»[4] نامیده می‌شود. از این تاریخ نوجوان دارای بلوغ دینی محسوب شده، مسئول اعمال و رفتار خویش شناخته می‌شود و موظف به اجرای فرامین الهی می‌گردد. این آداب مذهبی با جشن و سرور و اجرای برخی مراسم مذهبی همراه است و نوجوان به همراه خانواده به شادی دینی می‌پردازد.
این مراسم و برپایی جشن و شادی حاصل از نوجوان شدن و ورود شخص به دنیای بزرگسالی امری پسندیده بوده، باعث مورد توجه قرار گرفتن دختر و پسر نوجوان می‌شود. همچنین خاطره‌ی خوشی را برایشان به یادگار گذاشته، سبب رشد خودباوری و اعتماد به نفس آنان شده، باعث
می‌شود آنها حس خوشایندی را در مقابل خانواده، خویشان و دوستانشان تجربه کنند.
اما مسئله از جایی شروع می‌شود که خانواده‌ها یک شادی و جشن کوچک برای ورود فرزندشان به عرصه‌ی بزرگسالی را تبدیل به جشنی بزرگ در تالار با تقبل هزینه‌های هنگفت و ماه‌ها برنامه‌ریزی، فکر، دغدغه و طرح‌ریزی نقشه جهت تزئینات باشکوه، گل آرایی‌های گوناگون، لباس‌های فاخر، جمعیت چند صد نفره، انواع پذیرایی و .... می‌کنند که هیچ تناسب و هم‌خوانی با شادی واقعی درونی یک کودک از رسیدن به سن تکلیف، احساس بزرگ شدن و افزایش اعتماد به نفس وی ندارد؛ چه بسا وی را از همین سنین پایین، مبتلا به مقایسه، مسابقه، تظاهر، حسادت و برد و باخت با هم سالان خود می‌کند.
با برپایی چنین جشن‌هایی توسط برخی والدین، دیگر خانواده‌ها نیز در تله می‌افتند، تله‌ای از فکرهای اشتباه که به تدریج تبدیل به باور می‌شوند؛ باور به این که خانواده‌ی خوب و سطح بالا، خانواده‌ای است که چنین جشن پرهزینه‌ای را برای فرزند خود ترتیب دهد؛ این باور کم کم به رسم و فرهنگی در جامعه تبدیل می‌شود که آبشخور آن، الگوهای غربی یا پولدارانی هستند که پایه‌ی چنین کاری را بنا نهادند و اکنون دامن دیگر خانواده‌ها با وضعیت مالی بالا، متوسط و گاهی ضعیف را گرفته است و والدینی که به دلایلی نمی‌خواهند یا قادر به برگزاری چنین میهمانی برای فرزندشان نمی‌باشند، احساسات ناخوشایندی را تجربه کرده، گویی از جامعه عقب مانده‌اند.
چشم و هم‌چشمی و رقابت بین بزرگسالان در خریدن ماشین، خریدن خانه، وسایل آن، جشن‌های تولد، مراسم نامزدی و عروسی، حنابندان، دادن جهیزیه، حتی مراسمی چون عزاداری و ختم در دهه‌های اخیر بسیار دیده شده اما با انجام این گونه کارهای پرخرج و پر زحمت و ارائه‌ی الگوهای نامناسب به بچه ها، سن چشم و هم‌چشمی، حسادت و رقابت در جامعه‌ی کنونی پایین آمده و به سن دانش‌آموزان در مقطع راهنمایی و حتی ابتدایی رسیده است.
اکنون تمام خانواده‌هایی که دختر یا پسرشان در آستانه‌ی بلوغ قرار می‌گیرد، دچار استرس و دغدغه‌ی ضرورت برگزاری این جشن شده، زمان، انرژی و پول خود را ماه‌ها صرف اقدامی می‌کنند که نه قانون دینی است نه تکلیف درسی!
پدر و مادر عزیز!!
لطفا پیش از اقدام به برنامه‌ریزی چنین کاری، یک سوال از خود بپرسید:
«هدف ما از برگزاری این جشن بزرگ چیست؟»
اگر جواب این سوال به رشد و اعتلای شخصیتی، اخلاقی، اجتماعی و مذهبی فرزندتان کمک می‌کند، به هیچ وجه درنگ نکرده و دست به کار برپایی این جشن شوید؛ اما دلایلی مانند:
«بچه‌ی من چنین جشنی می‌خواهد چون هم‌کلاسان و هم سن‌هایش برگزار کرده‌اند.»
«شاد کردن دل خودمان»
«مد بودن»
«جبران کردن میهمانی‌هایی که رفته‌ایم»
«عقب نماندن و برچسب نخوردن در جامعه»
«مهم نیست، یک شب است دیگر»
و ....
دلایل موجه، منطقی و روان پسندی نبوده، شما برای مدتی وقت، پول و نیروی جسمی و ذهنی خود را برای کاری اتلاف می‌کنید که می‌تواند برای تجارب مهم‌تر و با ارزش‌تری برای فرزندتان مورد استفاده قرار بگیرد.
به عنوان نمونه این زمان، نیروی انسانی، منابع مالی و ... می‌تواند صرف آموختن یک ورزش حرفه‌ای، هنر تخصصی، تقویت ضعف‌های تحصیلی یا آموختن مهارت‌های زندگی از جمله پرورش اعتماد به نفس، مدیریت خشم یا نحوه‌ی ارتباط درست با دیگران و جنس مخالف توسط نوجوان شود که هزینه‌ی آن شاید یک دهم آن جشن بزرگ نیز نشود، در ضمن نوجوان تجربه‌ی با ارزشی به دست آورده که سرمایه و اندوخته‌ای مهم برای زندگی بهتر وی در آینده خواهد بود.
به یاد آوریم در گذشته‌ای نه چندان دور، این جشن و شادی برای دانش‌آموزانی که به سن تکلیف می‌رسیدند در زمان مشخصی به صورت جمعی با حضور والدین و اولیا مدرسه در کنیسای همان مدارس برگزار می‌شد که تمام دانش‌آموزان کلاس به طور یک دست از این جشن بهره‌مند شده، هیچ یک احساس بالاتری یا پایین‌تری نکرده و هیچ اختلاف مالی و طبقاتی در آن روز به چشم
نمی‌خورد. به این شکل، دانش‌آموزان و خانواده‌ها احساس شادمانی و رضایت می‌کردند.
کمی تامل کرده و بیندیشیم ....
بیندیشیم به این که چگونه با عرف و الگوهای برآمده از عرف همراه شده و اجازه می‌دهیم زندگی، شادمانی و رضایت‌مان از حالت طبیعی خارج شود و جامعه پسند گردد. <
 
 
 
 
 
 
منبع:
رایس، ف فیلیپ (1388). رشد انسان: روانشناسی رشد از تولد تا مرگ. ترجمه دکتر مهشید فروغان. تهران: انتشارات ارجمند.


[1] - Adolescence
[2]بلوغ Puberty دوره یا سنی است که در آن فرد به رسش جنسی
می‌رسد و می‌تواند بچه‌دار شود.
[3] - Bar Mitsva
[4] - Bat Mitsva

 

 

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید