انجمن کلیمیان تهران
   

تا انتها حضور ...

   

 

المیرا سعید

تابستان 97
 

قصه‌ی دوستی، قصه‌ای است قدیمی ولی نه کهنه و از یاد رفته که در کتاب فروشی‌ها آن‌قدر نایاب شده باشد که منتظر چاپ دوباره‌ی آن شویم. سلامی، شاید نگاهی سرآغاز اولین فصل این کتاب پر بها شده و بند بند هر صفحه‌اش کنج دل ثبت ‌شود و در شام غریبان بی کسی، ورد زبان. خوب که فکر می‌کنی می‌بینی غریبه نیست، خوب می‌شناسی‌اش. برادرت نیست ولی دیر زمانی است که برادری‌اش را به تو ثابت کرده. خاطره‌اش، خاطر را می‌نوازد و بودنش دلیل دوباره دل‌بستن. هنوز مثل روزهای اول، هیجان نزدیک شدن به او و همراهی‌اش مانند کودکی به وجدت می‌آورد و بی‌آنکه بپرسی «تا کجا؟»، همسفر
بی‌چون و چرایش می‌شوی. با او می‌روی تا جایی که همچو یک «دوست» همدم و غمخوارش باشی.
دوستی به سان فرشی است پر نقش و نگار که بر دارِ دل بافته می‌شود. یک عمر هم که بگذرد نخ نما نمی‌شود و رنگ نمی‌بازد. آن‌قدر باید آهسته بر آن قدم برداری تا تار و پودش آخ نگوید. هوایش را داشته باشی، بعد از گذشت سالها چشم نوازتر از روز اول می‌نماید.
در مدرسه‌ی دوستی، نه خبری از فرمول‌های سخت و آسان است و نه شرط قبولی در آن از بر کردن اسامی و رویدادهای تاریخی است. در مکتب دوستی، فاصله‌ها با دل اندازه می‌شود و واحد دوری‌ها یک دلِ تنگ است. اینجا محیط و مساحت‌ها را با نگاهمان به‌دست می‌آوریم و همدلی و صمیمیت، نمرات درخشان کارنامه‌مان می‌شود.
وقتی دلت از زمین و زمان گرفت و دنیا قفس تنگی شد که حتی نفس کشیدن هم برایت سخت شد، «دوست» بود که دلتنگی‌هایت را نفس کشید. آن زمان که انبوه سوگوار ابرها به بدرقه‌ی دل شکسته‌ات آمدند، هنگامی که آفتاب رنج خانه به دوشی‌اش را با خود به دیار دیگری می‌بُرد و تو را با رنج غربت در دست غروب رها می‌کرد، «دوست» رهایت نکرد.
وقتی دنیا مقابل آرزوهای تو ایستاد و سنگ‌ها سر راهت سدی ساختند به بلندی یک دیوار، پشتت به یک «دوست» گرم بود تا به جایی رسیدی که توانستی سرت را بالا بگیری. سربلندی‌ات را مدیون کسی شدی که آرزویش رسیدن تو به آرزوهایت بود. هم او بود که تا انتها هم نفست بود و شانه‌هایش را از تو دریغ نکرد.
وقتی فقط یک نفر را محرم رازت دانستی، حتی
هم‌خون و قوم و خویش غریبه‌هایی بیش نبودند و کسی پیدا نشد زیر آوار دلواپسی و تردید دستت را بگیرد، «دوست» بود که به رسم رفاقت پای تو ایستاد تا تو طعم گس نابرادری را نچشی.
کسی که به وقت لحظات خوشت، دست‌افشانی کرد و شریک روزهای پر شور جوانی‌ات بود، او بود. «دوست» بود که درد دل‌هایت را سنگ صبوری شد تا زیر بار گران زمانه خم نشوی و سنگینی چرخ روزگار تو را نشکند.
با «دوست» بدون چتر هم می‌توانی زیر باران بروی. «دوست» خود پناهگاهی است زیر رگبار نگرانی و آشفتگی‌ها. پس از باران نگاه دلجوی اوست که رنگین کمانی از مهربانی را هدیه نگاهت می‌کند.
در کنار «دوست» غبار کینه آن‌قدر در دلت رسوب نمی‌کند که دیگر نتوانی ببخشی و بگذری. با «دوست» آیینه‌ی دلت دیگر زنگار نمی‌گیرد که هیچ، عکس آدم‌های با معرفت، شفاف‌تر در ذهنت حک می‌شوند.
صد حیف و صد افسوس که دوستی‌های عصر سرعت و پیشرفت نشانی از مرام رفقای دیروز را ندارند. اخمی را تاب نمی‌آوریم و بر سر خرده چیزی، چه زود خم به ابرو می‌آوریم. بر سر «دوست» شرط می‌بندیم، او را آسان معاوضه می‌کنیم و در عوض یک پول سیاه او را به دیگری می‌فروشیم.
رفاقت، قراردادی نیست که دیروز نوشته شده و با سرآمدن تاریخ اعتبارش، فسخ شود و طومارش را برای همیشه به هم بپیچیم. دوستی پیمانی است برای حال و همیشه که تا آخر عمر می‌شود رویش حساب کرد. وقتی پای آن را امضا کردی، باید پای سرد و گرمش مردانه بایستی تا مبادا طرفت احساس کند مغبون شده یا بازی را ناعادلانه باخته است.
مبادا فکر کنیم دوستی معامله است که در آن هم وزن چیزهایی که داده‌ایم، باید پس بگیریم. مگر می‌شود معرفت، یکدلی و هم‌زبانی را روی ترازو وزن کنی، با اعداد و ارقام آ‌ن‌ها را بسنجی و هم‌سنگش سکه طلب کنی. «دوست» نه کالایی است که تو با آن به همسایه‌ات فخر بفروشی و نه موقعیت و مقامی که آن را بر سر کوچه و بازار جار بزنی.
گرچه آغاز دوستی گاهی یک حادثه است ولی بقایش نه اتفاقی است و نه عادتی که ترکش موجب مرض ‌شود. «دوست» آن قدر عزیز و دوستی به قدری گران‌بهاست تا جایی که از یاد نبریم حتی دوری، پایان دوستی نیست.
لا به لای آن همه لحظات و روزهای یکنواختت که روزمرگی را تجربه می‌کنند، میان آن همه هیاهو، بیهودگی و یکنواختی‌های روزانه‌ات، دوستی را غنیمت شمار و «دوست» را گرامی که بودنش تکرار ضیافت ستاره‌ها و ماندنش، بارشی از ندای پنجره‌هاست.
در آسمان قلبت، با قلمی از جنس عاطفه و احساس واژه‌ی «دوست» را زیبا و خوانا بنویس و «تا انتها حضور» را مترادفش.‌ 

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید