انجمن کلیمیان تهران
   

ببخش تا بزرگ شوی

   

 

سحر بروخیم

پاییز 97‌‌‌‌‌‌

 

ورد زبان مادرم همیشه این جمله بوده و هست «بگذر تا خدا از تو بگذرد». از دیر باز خودش از اهالی کوچه گذشت بوده و رسمش، دل کندن و نماندن. می‌گوید آن را پدرش برایشان به ارث گذاشته تا هرگز از یاد نبرند که ساکن محله‌ی گذشت هیچ گاه در نمی‌ماند.
با گذشت، کسی کوچک نمی‌شود که اگر این چنین بود، خدا این همه بزرگ نبود. گذشت تو را به حقیقت خود می‌رساند و آنگاه به ذات خداوند. گذشت، صفتی است خداگونه، سعادتی است بی‌پایان و همان ایمان است. این ها همه توصیه‌های بزرگان و نصایح پیشینیان ماست درباره‌ی گذشت که اگر ابتدا از خود شروع کنیم، خود را راحت تر ببخشیم و از کاهی بی ارزش، کوهی از بایدها و نمی‌شودها را برای آزار خود و دیگران علم نکنیم، شعار که نمی‌شود هیچ، گذشت می‌شود پیشه‌ات و رفتن اندیشه‌ات. چرا که تا نگذری، نه سختی‌ها بر تو آسان می‌شوند و نه به مقصد رسیده‌ای.
هرگاه خودت را بخشیدی به شرط نیازردن دوباره‌ی دیگری، از دیگران نیز آسان می‌گذری و دست از سرزنش‌آن ها بر می‌داری. هر لحظه عبور می‌کنی از هر کاستی و چشمانت را می‌بندی بر هرچه زشتی است. روان و سبک قدم برمی‌داری تا جایی که صاف و زلال می‌شوی. در تاریک خانه‌ی دل، هیچ عکسی خوب ظاهر نمی‌شود.
اینکه اغلب فکر می‌کنیم با گذشت کردن، کوتاه آمده‌ایم و هر آنچه داریم را باخته‌ایم و حالا باید به نفع دیگری صحنه را ترک کنیم، تصویری است سفید و سیاه گونه که از گذشت در ذهن داریم. زیرا مادامی که در بند این افکاریم، خود زندان بان زندانی هستیم که رهایی از آن ممکن نیست. رهایی خود از این اسارت فقط با بخشش و آزاد کردن اسیر میسر می‌شود. پس مبادا فکر کنیم بخشش چیزی از ما کم می‌کند. بخشش بزرگت می‌کند، آزادت می‌کند، آرامت می‌کند و بالاخره از تو یک عاشق واقعی می‌سازد.
وقتی بخشیده‌ای، از «منِ» خود، گذشته‌ای. از وابستگی ها رد شدی و دیگر رسیدنت به رویاها محال و یک خیال نیست. وقتی گذشتی، بدان که رفته‌ای، رسیده‌ای. به خودت اعتماد داشته باش تا آسان‌تر بگذری. گذشتن از رفته، ریخته و بگذشته هنر نیست. باید عادتی شود که ترک آن دیگر میسر نشود مگر با ترک آرامش، که معنای واقعی آن در این گفته خودنمایی می‌کند: دیگران را ببخش نه به این خاطر که سزاوار بخشیدن‌اند، به این خاطر که تو سزاوار آرامشی.
آینده نزدیک است. وقتی می‌شود با گذشت پلی برای فردا زد، آینده همین نزدیکی است. بدون گذشت در گذشته خواهی ماند و نمی‌توانی عبور کنی. نگران چه هستی؟ خدا هست. برای گذشتنت منتظر است تا دستانت را بگیرد. همت کن. خودت را به راه بسپار. آن وقت خواهی دید که چطور جاده‌ها برای رسیدنت به هم می رسند.
نمی‌توانی بگذری؟ با انتقام حسابت با دنیا صاف می‌شود؟ امروزت چه؟ امروزت عوض می‌شود؟ اگر از عوض کردن اندیشه‌هایت شروع کنی، امروز که هیچ، فردا به تو بدهکار می‌شود و فرداها به تو امید می‌بندند. با بخشش به رویاهایت بال و پر بده تا در عبور آنچه بر تو گذشته، یاری‌ات دهند. گذشتن از خطای دیگری، اسراف محبت نیست. اندوخته‌ای است برای روز مبادا. مبادایی که برای همه هست. دیر یا زود می‌رسد. روزی که در آن فقط انتظار بخشش داریم.
می‌شود با آجرهایی که از سر کینه و عداوت و سنگ‌هایی که از سر خشم و لجاجت به سوی‌مان روانه می‌شود، بنایی محکم ساخت تا خود از گزند دشمنی در امان باشیم و دیگران را به خانه‌ی امن آشتی و دوستی دعوت کنیم.
گذشته‌هایت را ببخش زیرا آنان همچون کفش‌های کودکی‌ات نه تنها برایت کوچک‌اند، بلکه پاهایت را زخم می‌کنند و تو را از گام برداشتن‌های بلند باز می‌دارد.
 

‌‌‌‌‌ 

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید