انجمن کلیمیان تهران
   

از کرونا تا زلیخا آباد

   

 

دوریتا معلمی
کارشناس ارشد روانشناسی

زمستان 99

 

طنز

همونطور که می دونین نزدیک به یک ساله که از شیوع کرونا در کشور عزیزمون و شروع اجرای پروتکل های بهداشتی، مثل قرنطینه، زدن‌ماسک، رعایت فاصله اجتماعی و شستن و الکلی کردن دست ها و وسایل خریداری شده می گذره. یک دفعه زندگی هامون چقدر عجیب و سخت شد. برای شخص من که سخت ترین قسمتش قرنطینه بود، نه رفت و آمد، نه دیدار، نه مشاوره، نه کلاس، نه.... اولش واقعا دچار افسردگی شده بودم، غمگین و بی حوصله، ولی بعد به خودم اومدم دیدم اگه منِ روانشناس این طور باشم، از بقیه چه انتظاری می شه داشت؟! اینه که دست به زانو و دست به کار شدم و شروع کردم به انجام کارهایی که هیچ وقت قبلاً فرصتشو نداشتم، مثل ورزش و سرمه دوزی و مطالعه ی کتاب های تلمبار شده... . خوب خدا رو شکر که خیلی از کارها به سرانجام رسید. تونستم چند کیلو وزن کم کنم، رومیزی سرمه دوزیم رو تمام کنم و....
و اما در بین کتاب ها و مقالات جدیدی که مطالعه می‌کردم متوجه تحقیق جدیدی شدم! تقریبا در تمام مقالات و کتاب های خارجی و ایرانی نتیجه ی تحقیق یکسان بود: تمام دخترها و پسرهایی که طی چند دهه اخیر ازدواج کرده و ساکن خیابان زلیخا آباد تهران بودند، از بقیه زوج هایی که در شهرها و خیابان های دیگه ی دنیا زندگی می کردند بسیار خوشبخت تر بودند، یعنی بیشتر از بقیه بلد بودند که با همدیگه گفتگو کنن، بیشتر از بقیه می تونستن مشکلاتشونو حل کنن (اصلا کمتر از بقیه ی زوج های دنیا با همسرشون مشکل داشتن)، این زوج ها بیشتر از بقیه اصول همسرداری و فرزندپروری رو بلد بودن و حتی فرزندانی هم که تربیت کرده بودند از بقیه ی بچه ها سالم تر، شادتر، موفق تر و داناتر بودند.
نکته ی جالب تر تحقیق فوق این بود که هرچقدر این خانه ها به منزل مامان دخترخانم ها نزدیک تر بود و هر چقدر جهیزیه ی سنگین تر و کامل تری در این خونه های زلیخا آبادی چیده شده بود، میزان خوشبختی هم به همان نسبت بسیار بالاتر بود.
اول کمی برام عجیب بود، ولی وقتی بیشتر مطالعه کردم متوجه شدم که بر فرض وقتی مردی از همسرش دلخوره (مثلا به این دلیل که همسرش به خودش و خانواده‌اش توهین کرده)، با نگاه کردن به مبل و پرده و یخچال و لباسشویی خارجی متوجه اشتباه خودش میشه، و فوراً برای آشتی پیش قدم میشه و قول میده که دیگه هیچ وقت بابت چنین مسائل پیش پا افتاده‌ای(!) دلخور نشه. و یا مثلاً اگر مرد زنش رو کتک بزنه و تحقیر کنه و خرجی نده و محبت نکنه، دخترخانوم خیالش راحته که تو زلیخا آباد زندگی می کنه و اگر بخواد قهر کنه، خونه ی مامانش نزدیکه و می تونه با چمدون هاش به راحتی تا خونه ی مامانش پیاده بره.
نکته ی مهم تر تحقیق این بود که سلامت روان، مهارت های بین فردی و پختگی و بلوغ به هیچ عنوان در میزان خوشبختی تاثیری نداشت. و باز هم از همه مهم تر نسبت این خوشبختی با زمان معاشرت نسبت عکس داشت، یعنی هر قدر دو نفر کمتر با یکدیگر معاشرت کرده و کمتر یکدیگر را شناخته بودند، از ازدواجشون راضی تر بودند!
با مطالعه ی این تحقیقات جهانی(!!!)، تازه متوجه شدم که چرا جوانان جامعه ی ما مهم ترین معیارشون برای ازدواج، تهیه ی خانه در خیابان زلیخا آباد و البته نزدیک به منزل مامان جان و چیدن جهیزیه درست و حسابیه! 
 


 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید