انجمن کلیمیان تهران
   

بقا و کرامت در میراث فرانکل

   

 

خانم مرجان یشایاییدکتر بورلی ورتایمر
ترجمه: مرجان یشایایی
روزنامه‌نگار و کارشناس ارشد جامعه‌شناسی

بهار 1402

 

 

 

 

ویکتور فرانکل (۱۹۰۵ –۱۹۹۷)، جان به در برده از چهار اردوگاه مرگ آلمان نازی، روان‌پزشک و عصب‌شناس اتریشی و پدیدآورنده‌ی معنادرمانی (لوگوتِراپی)، رازی برای شادی داشت:
«برای آن سر و دست نشکنید!»
او به عنوان یک استاد بارها به دانشجویانش توصیه می‌کرد که به دنبال هدفی بزرگ‌تر از خودِ شادمانی باشند و قول داد که شادی و موفقیت، محصول جانبی ناخواسته‌ی آن هدف بزرگ‌تر خواهد بود. این فلسفه‌ی او قبل، حین و بعد از هولوکاست بود.
در کتاب «انسان در جستجوی معنا» فرانکل تجربه‌های خود در اردوگاه مرگ را شکنجه‌هایی جسمی، ذهنی و و روحی توصیف کرده بود. شکنجه‌هایی مانند ضرب و شتم، گرسنگی دادن، تحقیر، کثیفی، سرمازدگی، بی‌خوابی و نبود دسترسی به هر نوع مراقبت‌های شخصی مانند دوش گرفتن یا مسواک زدن. به گفته او، تهدید به مرگ همه جا بود، پس هیچ جای تعجب نبود که خودکشی، دغدغه‌ی فکری هر زندانی باشد. فرانکل واکنش عادی زندانیان به شرایط اردوگاه‌ها را «فروکش کردن احساسات» می‌نامد که می‌توانست حساسیت‌زدایی نسبت به ضرب و شتم مدام، مرگ و بی‌حرمتی باشد.
عملاً، نقش فرانکل به عنوان پزشک اردوگاه بارها جان او را نجات داد، اما به طور انتزاعی‌تر، عشق او به همسرش بود که او را واقعاً زنده نگه داشت. او توصیف می‌کرد که اغلب به ابرها نگاه می‌کرد و تصویر همسرش، لبخند و نگاه دلگرم کننده‌ی او را می‌دید.
فرانکل درک عمیق خود را از نهاد بشر از طریق این تخیل و تصویرسازی در تاریک‌ترین و ظالمانه‌ترین مکان‌ها اینطور بیان می‌کند: «آنگاه به معنای بزرگ‌ترین رازی که شعر بشری و اندیشه و عقیده بشری باید آن‌را به اشتراک بگذارند، پی بردم: رستگاری انسان از طریق عشق و در عشق است. عشق.» این مکاشفه بود که به فرانکل این روشن‌بینی و عزم را داد تا رنج خود را با شرافت و وقار و کرامت تحمل کند و تشخیص دهد که تنها قدرت و نور درونی، او را از عذاب وجودش رهایی می‌بخشد. او نمی‌توانست شرایط خود را تغییر دهد و نمی‌توانست پدر و مادر و همسرش را از مرگ نابهنگام آنها به دست نازی‌ها در امان نگاه دارد، اما می‌توانست تعداد بی‌شماری دیگر را که اراده‌ی زندگی را از دست داده بودند، امیدوار کند.
لوگوتراپی (معنادرمانی) در جستجوی لذت عمیق و واقعی
فرانکل پس از زنده ماندن از «راه حل نهایی» هیتلر و بازسازی نسخه‌ی خطی مصادره شده‌اش در زمینه‌ی لوگوتراپی، درمان مبتنی بر معنا را توسعه داد و به کمال رساند. "لوگوس" یک کلمه یونانی است که به معنی یا دلیل ترجمه شده است و این مفهوم جستجوی انسان برای معنا است که جهت‌گیری روانشناختی فرانکل را در بر می‌گیرد. او در کتاب «انسان در جستجوی معنا» نوشت: «انسان می‌تواند به خاطر آرمان‌ها و ارزش‌هایش زندگی کند و حتی بمیرد». در این کتاب، فرانکل به تحقیقاتی اشاره می‌کند که نشان می‌دهد موارد خودکشی با چیزی که او آن را «خلأ وجودی» می‌نامید مرتبط است، و گفت که موارد «اختلال روانی» در روزهای یکشنبه که افراد تنها می‌مانند تا درباره‌ی «فقدان محتوا در زندگی‌شان» فکر کنند، گسترده‌تر است. به عقیده فرانکل، وقتی انسان به دنبال چیزهای زودگذر، مانند پول، شهرت، خوشبختی یا موفقیت است، ناگزیر در تار و پود بی‌معنایی قرار می‌گیرد. این بی معنی بودن، خود را در پریشانی روانی از جمله اضطراب، افسردگی، وابستگی به الکل و مواد مخدر و خودکشی نشان می‌دهد.

فرانکل معتقد بود که علت سرخوردگی وجودی این است که باور داشته باشیم زندگی فقط زمانی خوب است که همه‌ی چیزهایی را که نیاز داریم و آرزو داریم داشته باشیم.
فرانکل معتقد بود دلیل سرخوردگی در وجود ما این است که آرزوی معنوی ما برآورده نشده است. در اعماق هر فردی نیاز به هدف و چیزی یا شخصی برای زندگی وجود دارد.
اما زندگی در آلمان نازی به فرانکل نشان داد که همه چیز در زندگی در هر لحظه ممکن است از دست برود. فرانکل می‌دانست فقط احساس کرامت و معنا می‌تواند دائمی باشد. او تشخیص داد که دارایی، تحسین و پول، خوشبختی نمی‌آورد، نه تنها به این دلیل که این چیزها ناپایدار هستند، بلکه به این دلیل که به محض دستیابی به دارایی‌های مادی، احساس نارضایتی و اشتیاق برای بیشتر به دست آوردن به وجود می‌آید. ما بیشتر و بیشتر پول به دست می‌آوریم، کالاهای بیشتری مصرف می‌کنیم، آزادی شخصی و جنسی بیشتری داریم، با این حال بیشتر و بیشتر از همیشه بدبخت هستیم. چرا؟ فرانکل معتقد بود حس بدبختی وقتی به وجود می‌آید که آرزوی معنوی ما برآورده نشده است. در اعماق هر فردی نیاز به هدف و چیزی یا شخصی برای زندگی وجود دارد. آنطور که فرانکل می‌گوید، "بیشتر و بیشتر زنده می‌مانند تا زندگی کنند." روانشناسان این را اصطلاحا تردمیل لذت‌بخش می‌نامند - سرخوشی به سرعت از بین می‌رود و حسادت بازمی‌گردد. بنابراین، این معنای بیشتر است که بشر خواهان آن است نه چیزهای بیشتر.
در جستجوی معنا
اگر فرض کنیم که هدف نهایی بشر در زندگی دستیابی به آسایش و رضایت از خود بوده است، پس او از چه جهت با حیوانات تفاوت دارد؟ پاسخ به هیچ وجه این نیست. به عقیده‌ی فرانکل، هر فردی جنبه‌ی معنوی دارد، یا آن چیزی که او آن را «بُعد ادراکی» نامید که او را بالاتر از نیازها و خواسته‌های اساسی و دنیوی قرار می‌دهد. الیزابت لوکاس، نویسنده و پزشک برجسته‌ی لوگوتراپی در کتاب «درمانگر و روح» می-نویسد: «روح به دنبال شهوت نیست، بلکه به معنا نیاز دارد، به دنبال ارضای نیازها نیست، بلکه به دنبال وظایف و اهداف معنادار در زندگی است. برای برخی از افراد، این ممکن است والامنشانه و غیر واقعی به‌نظر برسد - بالاخره، زندگی سخت و فقط گذراندن روز به اندازه‌ی کافی چالش برانگیز است. مشکل این نگرش این است که رضایت، شادی و خلق و خوی کلی ما را تحت تأثیر رویدادهای روزمره قرار می‌دهد، انگار ما در خدمت شرایط قرار می‌گیریم. لوکاس یکی از فلسفه‌های اصلی فرانکل را این می‌بیند که هر موقعیتی صرف‌نظر از اینکه چقدر دردناک یا پیش پا افتاده است، باید با معنا درآمیخته شود. فرانکل درک کرد که رنج یک عارضه‌ی جانبی اجتناب ناپذیر شرایط انسانی است که می‌توانیم به صورت ناسازگارانه یا با متانت و خونسردی به آن پاسخ دهیم. برای او و دیگر درمانگران، چیزی که ضروری است، یافتن هدف در «برای چیزی بودن» و «برای کسی بودن» است. فرانکل زندگی «خود متعالی» را تنها راه به سوی یک زندگی معنادار توصیف کرده و معنا تنها به‌خاطر تمرکز بر آینده مهم نیست، بلکه فرانکل معتقد بود که تمام وسعت تجربیات زیسته، روابط عاشقانه، خلاقیت‌ها و اهداف با گذشت زمان از بین نمی‌رود. لوکاس می‌نویسد: «آنچه که وجود دارد، اهدافی است که به آن رسیده‌اند... مجموع همه چیزهایی که زندگی را ارزشمند کرده است». پس چگونه می-توان به نقشه‌های خنثی شده، عشق‌های از دست رفته، بیماری‌های روحی و جسمی، مرگ و رنج نابهنگام معنا داد؟ فرانکل تظاهر نمی‌کرد که همه‌ی پاسخ‌ها را دارد، اما معتقد بود که برخی چیزها برای همیشه فراتر از درک انسان‌های فانی باقی می‌ماند و باوری غیر از این معنایی عمیق‌تر و کیهانی را از زندگی سلب می‌کند.
زندگی خوب است
زیبایی و منحصر به فرد بودن لوگوتراپی (معنادرمانی) در ایمان عمیق آن به شایستگی نوع بشر و خود زندگی است. با این باور به عنوان نقطه شروع، هدف لوگوتراپی این است که به افراد کمک کند احساس ارزش و ارزشمندی زندگی خود را افزایش دهند و وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود، مشکلات و شکست‌های خود را مدیریت کنند. نکته اینجاست که حتی زمانی که همه چیز به کل به راه اشتباه می‌رود، زندگی ارزش ذاتی خود را حفظ می‌کند. ما می‌توانیم یاد بگیریم که در میان رنج جستجو کنیم تا معنا و نور را پیدا کنیم، نه این‌که بگذاریم این رنج‌ها ما را به تاریکی بکشاند. این بدان معنا نیست که لوگوتراپی چشم بر رنج می‌بندد. همچنین به این معنا نیست که لوگوتراپیست‌ها خوش بینانی سرخوش هستند. همانطور که لوکاس بیان می‌کند، «باید توجه کرد که افراد اگر درباره‌ی مشکلات خود یکسونگری داشته باشند ... یا تنها بر مسائل منفی تمرکز کنند، در مورد مجموع رویدادهای منفی و مثبت در زندگی خود تا چه حد می‌توانند اشتباه کنند.» معنادرمانی به این دلیل موثر است که با این باور مثبت شروع می‌شود که انسان قوی و انعطاف پذیر است و اگر بتواند به هر چالشی معنا بدهد، بر آن غلبه خواهد کرد.
بر اساس درک فرانکل، مردم در تئاتر زندگی قربانیان درمانده نیستند، بلکه بازیگرانی هستند که می‌خواهند نحوه‌ی واکنش خود را انتخاب کنند. او نوشت: «انسان دست‌بسته‌ی شرایط یا تصمیم‌هایی نیست که برایش گرفته‌اند، بلکه خودش تعیین می‌کند که آیا تسلیم شرایط شود یا در مقابل آنها بایستد. به عبارت دیگر، انسان در نهایت خود تعیین می‌کند.»
در اردوگاه‌های مرگ نازی، فرانکل نه آنچه را که کم داشت، بلکه آنچه را که به او معنا می داد، در پیش زمینه‌ی شخصی خود قرار داد. او اعتقادی داشت که می‌گفت: بگذارید ما را نه با آنچه برایمان اتفاق می‌افتد، بلکه با انتخاب‌های خوبی که برای خود، برای دیگران، برای جهان و برای همیشه انجام می‌دهیم، بشناسند. 

منبع:
Jewish Journal, 2023
 

***

 

 

 

 

 

 


 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید