انجمن کلیمیان تهران
   

دیدار یعقوب با یوسف

   

 

شاعر :هادی نامدار
بهار 
1306

دیدار یعقوب با یوسف

روان شد سرائیل با هر چه داشت

 

به بعرشوع علم برفراشت

در آنجای قربانگه آباد کرد

 

زمعبود اجداد خود یاد کرد

برای خدای پدر آن زمان

 

بسی ذبح بنمود در آن مکان

به رویای شب گفت با او خدا

 

که یعقوب یعقوب هستی کجا

بگفتا که لبیک من حاضرم

 

بفرمایشات تو فرمان برم

ب یعقوب فرمود آنگه خدا

 

خداوند اسحق میدان ما

 

تو از رفتن مصر ترسان مباش

 

چو من با تو هستم هراسان مباش

وجود آورم از تو در آن زمین

 

عظیم امتی بی مثال و قرین

درآیم به آنجا بهمراه تو

 

فراهم کنم جمله دلخواه تو

شوی شاد از این سفر کردنت

 

یقین باز پس خواهم آوردنت

همان یوسفت که کنون والی است

 

بخواهد نهادن بچشمانت دست

ز بعرشوع نمودند بار

 

به کالسکه یعقوب گشتی سوار

از آنجا برفتند یعقوبیان

 

سوی مصر عازم شدند آن زمان

بهمراه زنها و اطفال شان

 

تفاق همه گله و مال شان

زیعقوبیان هر که بود خاص وعام

 

برفتند با مالهاشان تمام

پسرهای یعقوب با بچه گان

 

تمام ذکوران وهم دختران

هر آن کس که از صلب یعقوب بود

 

نمودند در مصر جمله ورود

همه اسم شان را خدا گفته است

 

که موسی به تورات بنوشته است

که هفتاد بود است تعدادشان

 

بغیر از زنان پسرهای شان

چو خواهم کنم جمله را نامبر

 

بخوانندگان میشود دردسر

فرستاد یعقوب از پیشتر

 

که تا یوسفش را نماید خبر

یهودا بشد نزد یوسف روان

 

که گوید بگوشن دهی جای مان

اجازه چو بگرفت برگشت زود

 

نمودند آنگه به گوشن ورود

به کالسکه بستند اسبان شاه

 

نشست و روان گشت یوسف براه

پدر را نمود آن زمان پیشواز

 

رسیدند چون یک بدیگر فراز

چو از دور یوسف پدر را بدید

 

پیاده شد و نزد بابش دوید

به پیچید بر گردنش آن زمان

 

گرستند آن هر دو پیر وجوان

پس آنگاه یعقوب گفت ای پسر

 

ندارم بدل آرزوئی دیگر

چو دیدم ترا زنده من تابحال

 

کنون من زمردن ندارم ملال

ب یعقوب یوسف بگفتا که من

 

روم نزد فرعون و گویم سخن

که اخوان من همراه باب و مام

 

که بودند اوشان به کنعان تمام

به مصر آمدستند در پیش من

 

ابا جمله اموال شان مرد و زن

همه کارشان گله داری بود

 

به آنها مرا وقت یاری بود

ابا گله های زیاد آمدند

 

بگوشن زمین حال وارد شدند

چو فرعون خواند شما را به پیش

 

به پرسد شما را چه کسب است و کیش

بگوئید ماها ز اول همه

 

بدستیم  با گوسفند و رمه

هم اجداد ما جمله گی خاص و عام

 

بده کارشان گله داری تمام

بگوئید فرعون را آن چنان

 

که بدهد به گوشن شما را مکان

که مکروه دانند این مصریان

 

چراننده ی گوسفند وشبان

                   



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید