انجمن کلیمیان تهران
   

مقدمه‌‌اي بر شناخت فلسفه

   

برخي از علماي يهود (مانند هارامبام) ديدگاههاي برجسته فلسفي داشته اند و آگاهي از انديشه هاي آنان مي‌ تواند تصوير روشني از عالم خلقت به‌‌دست دهد. اما پيش از بررسي هرگونه ديدگاه فلسفي، بايد مفهوم فلسفه روشن شود.

***

واژه «فلسفه» ريشه يوناني دارد كه مُعَرَّب كلمه «فيلُوسُوفيا» و به معني دوستدار دانايي است. در زبان عبري، اين لفظ به شكل يوناني آن به كار مي رود.

فيثاغورث، انديشمند و رياضيدان بزرگ يونان، نخستين كسي بود كه خود را «فيلوسوفوس»؛ يعني، دوستدار دانايي خواند. رفته رفته كلمه فيلوسوفوس (فيلسوف) به مفهوم دانشمند ارتقا پيدا كرد و كلمه فلسفه نيز با دانشْ مرادف شد.

انسان پيوسته مي كوشد تا با بهره‌‌جويي از عقل خود به راز و رمز امور دست يابد و گره هاي ناگشوده را از رشته حوادث، پديده هاي طبيعي، اجتماعي، تاريخي و... بگشايد و از عمق حقايق آنها سر درآورد. «فلسفه»، صورت خاصي از اين تكاپوي پايان ناپذير عقلاني است.

فلسفه و علوم تجربي:

دانشمندان علوم تجربي، در پي آن هستند كه از راه شناخت عناصر مادي و پديده هاي طبيعي و با انجام دادن مشاهدات و آزمايشها به قوانين طبيعت دست پيدا كنند. اين دانشمندان براي رسيدن به اهداف خود به فرضيه ها و اصول اوليه‌ اي تكيه دارند، مانند اينكه:

1-  طبيعت را قابل شناخت مي‌ دانند و اشيا يا پديده هايي چون فلزات، گياهان، واكنشهاي شيميايي، اشعه راديواكتيو و عمل سلولهاي زنده را اموري واقعي و قابل بررسي مي پندارند.

2-  آزمايش و تجربه را روشي مطمئن براي كشف اسرار طبيعت مي دانند.

3-  مفهوم قانون علمي‌،‌آن است كه يك آزمايش در شرايط يكسان همواره نتايج مشابه را بدست دهد.

4-  تمام پژوهشهاي علمي در پرتوِ قاعده مهم «علّيت» معنا پيدا مي كند. عليت مي گويد كه امكان ندارد حادثه اي در اين جهان، بي علت اتفاق افتد و يا موجودي، خود به خود و بدون دخالت يك عامل ديگر پديد آيد.

اكنون بايد پرسيد كه خود اين اصول به كدام دانش تعلق دارند؟

علوم تجربي به اين اصول متكي است، در حالي كه آنها در خود علوم تجربي قابل پژوهش نيستند.

براي دانستن اينكه «چرا طبيعت، قابل شناخت است؟» يا «چرا با اينكه حواس خطا مي كنند باز مي‌ توان به آنها اعتماد كرد؟» و «چرا هر پديده محتاج عـلت است؟» به ناچار بايد گام در قلمروِ دانش جديدي نهاد تا براي اين پرسشها پاسخي پيدا شود.

اين قلمرو، همان قلمرو فلسفه است و اين فلسفه است كه مي تواند عهده دار تحقيق در مباني، اصول و تكيه گاههاي علوم باشد و براي آن، شالوده هاي مطمئني ايجاد كند.

فلسفه و علوم انساني

فلسفه به گونه اي كه درباره علوم طبيعي و تجربي ذكر شد، در حوزه علوم انساني نيز مطرح است و در مباحثي مانند روانشناسي، جامعه‌‌شناسي، سياست، اخلاق، هنر و حقوق تأثيرگذار است.

 فلسفه اولي يا ما‌‌بعد‌‌الطبيعه

يكي از مهمترين بخشهاي علم فلسفه، فلسفه اولي يا ما‌‌بعد‌‌الطبيعه است كه از جمله مسائل مطرح در آن مي توان موارد زير را نام برد:

1-  ماهيت وجود و هستي:
همان گونه كه گفته شد، علوم طبيعي معمولاً درباره قوانين جاري بين مواد و پديده هاي عالم بحث مي كنند؛ اما فلسفه اولي به اين موضوع مي پردازد كه آيا «بودن»، «وجود داشتن» و «هستي داشتن» خود، احكام و قواعدي ندارد؟ و آيا هستي ثابت است يا متغير؟

2-  بحث علت و معلول :
در اين مبحث، منشاء و شناخت رابطه عليت مطرح مي شود.

3-  وحدت و كثرت : در ميان موجودات عالم، هم كثرت ديده مي‌ شود و هم وحدت. اگر كثرت در كار نبود، اصولاً نمي‌ توانستيم اشيا را از يكديگر تميز دهيم و اگر وحدت در كار نبود، هرگز نمي توانستيم ميان اشيا همانندي و مشابهت بگذاريم و آنها را برپايه همانندي هايشان دسته بندي كرده، بر هر دسته نام واحد و يكساني بدهيم.

 

فلسفه ديني

همان گونه كه قوانين علمي در بهبود زندگي روزمره به كار گرفته مي‌ شوند، احكام شرعي نيز براي ارتقاي زندگي مادي، معنوي و روحاني انسانها به كار مي روند و اجراي آنها تقريباً همانند اجراي قوانين علمي، نتايجي مشخص بر انسان و جامعه مي گذارد. در فلسفه دين با بررسي و تعقل در مفاهيم كتاب آسماني و آموزه هاي انبيا و علماي ديني سعي مي شود تا به پرسشها و ابهامات بنياديني كه در حوزه مذهب وجود دارد، پاسخ داده شود.

مسائلي مانند شناخت خداوند، علت و هدف از آفرينش جهان، علت گرايش به بدي و خوبي، علت رنج و محنت برخي از مومنان و نيكوكاران در برابر لذت و رفاه بعضي از ظالمان و كافران، نتيجه اعمال انسان يا بررسي دليل و پايه برخي احكام ديني در حوزه فلسفه دين قرار مي گيرند.

در اين زمينه، ذكر نكاتي ضروري به نظر مي رسد:

1-   اعتقاد به الهي بودن كتاب آسماني و احكام شرع (حتي اگر علماي ديني آن را بيان كرده باشند) ايجاب مي كند كه همه فرمانها، حتي بدون درك دليل و فلسفه آنها اجرا شوند؛ همان گونه كه بسياري از قوانين روزمره علمي‌‌ را مردم بدون دانستن دليل و سرچشمه آن اجرا مي كنند. به عبارت ديگر، آنچه جزء واجبات و ضروريات دين است، رعايت احكام شرع است؛ اما ورود به حوزه فلسفه و آگاهي از همه ريشه ها و دلايل شرعي از واجبات به شمار نمي رود.

2-   فلسفه دين، حوزه اي بسيار گسترده و نامحدود دارد و با اينكه پايه اش بر متون ثابت ديني استوار است، بخش عمه آن وابسته به نظريات و نحوه نگرش هر دانشمند فلسفي است. نيز در موارد بسياري ممكن است درباره موضوعي واحد، مباحثي متفاوت و گاه متناقض با يكديگر عنوان شوند كه البته همه آنها براي رفع ابهام و جهل نسبت به كلام الهي به شمار مي‌ روند و به قصد نزديكتر ساختن انسانها به خالقشان مطرح مي شوند. به هر حال، همان گونه كه در بند پيش گفته شد، آنچه ثابت و واجب است، حكم ديني است و فلسفه دين، تـلاشي ذهني شامل برخورد نظريات متنوع براي شكوفا شدن و پويايي فكر انسان و حركت او به سوي منبع آفرينش محسوب مي شود.

فلسفه یهود



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید