|
|
هارون يشايايي
اين روزها بحث داغ در محافل سياسي، مخصوصا در ميان يهوديان، گسترش فعاليت نئوفاشيستها در اروپا است (كنفرانس يهودستيزي، كميسيون اروپا، بروكسل، 30 بهمن). تاريخ گواهي ميدهد كه در مقاطع مختلف و به دلايل گوناگون در اين يا آن كشور جهان و گاهي در همه اروپا يا نقاط ديگر، موج تمايلات فاشيستي كه عموما محور اصلي حركت آن «يهوديستيزي» است دامنگستر شده و در بسياري موارد غارت، تجاوز و كشتار يهوديان و نفي بلد و آوارگي جوامع يهودي را در پي داشته است. فاشيسم در ماهيت خود، بيخرد، فرصتطلب، سودجو، متجاوز، زورگو و متكي بر قدرت غيرمشروع و قلدري است و براي اعمال قدرت شيطاني خود از هر بهانهاي استفاده ميكند. بديهيترين علت اين كه يهوديان اولين طعمه تبليغاتي فاشيستهاي رنگارنگ هستند اين است كه يهوديان در همه جاي جهان زندگي ميكنند. خصلت قابل تحسين اخلاق و فرهنگ يهوديت ريشه در تاريخ ديرپاي خود دارد، به طوري كه در شرايط مختلف از قابليت تفاهم با ديگران و زندگي مشترك با صاحبان عقايد و افكار مردمي كه در ميان آنها زندگي ميكند برخوردار بوده و يهوديان موجوديت خود را با تحمل محروميتها و محدوديتهاي فراوان حفظ نمودهاند. همين اخلاق پسنديده است كه بهانهاي در دست فاشيستهاي كهنهكار بوده و نئوفاشيستها آن را تكرار ميكنند، با اين ادعاي مغرضانه كه: «يهوديان خود را به رنگ جوامعي كه در آن زندگي ميكنند درميآورند تا شناخته نشده و از موقعيت خود سوءاستفاده كنند»! در حالي كه مشخصه بارز حتي كوچكترين جوامع يهودي در دورافتادهترين شهرهاي دنيا اين است كه با اجراي فرايض ديني و حضور جمعي در كنيساها، خود را ميشناسانند و پنهانكاري در اين مورد امكانپذير نيست. گواهي تاريخ در گذشته و مخصوصا در قرنهاي اخير حاكي از آن است كه «يهوديستيزي» به عنوان يكي از جنبههاي تظاهر افكار فاشيستي نه تنها يهوديان را در نقاط مختلف جهان مورد تعرض قرار ميدهد، بلكه ستمكاري فاشيسم و نژادپرستي رفته رفته همه اقشار جوامع را تهديد ميكند. فراموش نكنيم كه نازيهاي هيتلري، از يهوديان، سياهپوستان، اسلاوها و كوليها و بسياري از گروههاي اجتماعي ديگر به يك اندازه نفرت داشتند و با همه به طور يكسان برخورد ميكردند و كينهتوزي عليه همه مردم جهان- به جز دار و دسته نازيهاي هيتلري- شعار روزانه آنها بود. اينك كه در فرانسه و ديگر كشورهاي اروپائي بررسي علل يهوديستيزي در دستور كار محافل اجتماعي و سياسي قرار گرفته است، لازم است يادآور شويم كه همه اسناد و مدارك تاريخي نشان ميدهند نژادپرستي، فاشيسم و از جمله يهوديستيزي در تمدن و فرهنگ غربي رشد كرده است، دادگاههاي انكيزيسيون (تفتيش عقايد) در قرون وسطي ضمن ظلم و ستمي كه بر مردم مسيحي اروپا روا داشتهاند، مظهر كامل يهوديستيزي نيز بودند، «پوگروم»هاي وحشيانه، كشتار جمعي يهوديان در روسيه و لهستان، تهاجم به يهوديان اسپانيا و انگلستان و به عنوان آخرين نمونه، آنچه در آلمان هيتلري گذشت همه نشان از بينش فرهنگ و تمدن غربي لااقل در ميان گروهي از مردم اروپا در زمينه نژادپرستي دارد.
البته اين بدان معني نيست كه در جوامع ديگر چنين جرياني وجود نداشته است، ولي ميتوان گفت كه يهوديكشي سازمانيافته تنها در اروپا موجوديت يافته است. با اين همه در سالهاي اخير و مخصوصا بعد از فاجعه فاشيسم در آلمان و ايتاليا، با توجه به بروز اختلافات سياسي بين يهوديان و مسلمانان در مسئله تشكيل دولت اسرائيل و حقوق مردم فلسطين، سياستمداران وابسته به گروههاي فاشيستي در اروپا و امريكا سعي كردند توپ دعواي نژادپرستي را در زمين اختلافات سياسي يهوديان و مسلمانان بياندازند و خود تا دور بعدي بازي استراحت نمايند. ولي اين امر ديري نپاييد و توپ نژادپرستي مجددا در اروپا و امريكا به بازي گرفته شد و س و كله اوبا به اصطلاح «كلهتاس» (يا كله پوستي) با علامت صليب شكسته در خيابانهاي اروپا پيدا شد. در حالي كه كشمكشهاي سياسي بين صهيونيستها و فلسطينيها و اعراب جريان داشت و لااقل معلوم بود كه موضوع اختلاف چيست، ناگهان هجوم نئوفاشيستهاي غيرمسلمان به مراكز تجمع، قبرستانها و عبادتگاههاي يهوديان در اروپا شروع شده، و به سرعت گسترش يافت. گروهي تصور ميكنند اين بار موضوع فلسطين موجب يهوديستيزي است، در حالي كه مسلمانان و اعراب از ابتدا تا امروز اين موضوع را سياسي دانستهاند، و نه مذهبي يا نژادي. البته نميتوان اقدامات صهيونيستهاي افراطي را در دوران ما بيتاثير در جريان يهوديستيزي دانست. آنها مظلوميت تاريخي يهوديان را كه يكي از عوامل موثر در پايبندي آنها به آيين و فرهنگ خود و در نتيجه موجب دوام و بقاي جوامع يهودي در شرايط دشوار بوده است، به ظلم و بيدادگري عليه مردم فلسطين تبديل كردند. به بيان ديگر، صهيونيستها اندوخته تاريخي، ديني و فرهنگي يهوديان را براي مقاصد سياسي خود هزينه كردند. آنها در حالي كه تشكيل كشور اسرائيل را مهمترين دستاورد براي دفاع از يهوديان جهان قلمداد نمودند، در عمل يهوديان را از لحاظ اخلاقي و فرهنگي در برابر جهانيان بيدفاع كردند. صهيونسيتهاي افراطي مخصوصا بعد از اقدام تروريستها در 11 سپتامبر در امريكا با محافل جهاني امپرياليست همصدا شدند تا مسلمانان را در مركز اقدامات ضديهودي معرفي كنند ولي قدر مسلم اين است كه اين تلاش به جايي نخواهد رسيد و به زودي دم خروس نژادپرستان از زير قباي دولتهاي سلطهطلب بيرون خواهد آمد و زودتر از همه، مردم كشورهاي اروپائي و امريكا آن را خواهند ديد. اما آن چه به نظر نويسنده اين سطور ميرسد، اين كه براي جلوگيري از شعلهور شدن آتش نژادپرستي قبل از هر چيز بايد علل آن شناخته شود تا با تكيه بر همه نيروهاي انساندوست و شرافتمند سراسر جهان به مقابله با فاشيسم برخاست. در مورد علل بروز «يهوديستيزي» جديد در اروپا در درجه اول به مسئله خاورميانه و اختلافات دولتهاي اسرائيل و فلسطينيها و اعراب بايد توجه داشت و در رفع آن كوشيد. يهوديان جهان و شهروندان اسرائيل ميتوانند دولت اسرائيل را وادار به رعايت حقوق مردم فلسطين و همزيستي برادرانه با همسايگان خود نمايند تا به واقع معلوم گردد گروههاي فاشيستي از كدام قدرت نيرو ميگيرند. البته رسيدن به اين هدف بدون درك متقابل موقعيت از طرف مسلمانان، اعراب و فلسطينيها امكانپذير نيست، آنها نيز ميتوانند از افراطيون بيمنطقِ منسوب به خود فاصله بگيرند و شرايط زندگي برادرانه را در منطقه فراهم سازند و با جلوگيري از خشونتهاي كور زمينه مناسب براي تفاهم را فراهم آورند. نكته دوم اين كه يهوديان بانفوذ در معادلات بينالمللي - يا آن چه در اصطلاح «لابي يهوديان» ناميده ميشود - چنانچه حساب خود را از حساب سلطهطلبان قدرتمند جدا سازند، ميتوانند وزنه مناسبي جهت برقراري آرامش در منطقه خاورميانه باشند، چرا كه دفاع از يهوديت و يا مقابله با يهوديستيزي، با حضور و سرسپردگي در اردوگاه دولتهاي متجاوز امكانپذير نخواهد شد. تنها اتكا به فرهنگ و دين ديرپا و بالنده يهود و نيز همفكري و همقدمي با مردم شرافتمند و آگاه در سراسر جهان و رعايت حق و انصاف در زندگي فردي و اجتماعي است كه ميتواند سلولهاي يهوديستيزي و فاشيسم را در نطفه خفه كند و در چنين وضعيتي است كه مردم جهان و از جمله مسلمانان، يهوديان و مسيحيان در كنار يكديگر حتي به صورت دولتهايي با حسننيت ميتوانند در كنار يكديگر زندگي كنند. |
|