انجمن کلیمیان تهران
   

اِسِنيان نخستين زُهّاد يهودي

   

 

تلخيص: رويا يعقوب‌زاده
تیر 1380
 

اسنيان ( Essenes ) يكي از مهمترين فرقه‌هاي نخستين يهود و گروهي از زُهّاد يهودي‎اند كه در دورة معبد (هيكل) دوم (15 ق. م.-73م.) ]به نظر مي‌رسد كه تاريخ صحيح 352 ق.م. تا 68 م. باشد – سردبير[ و تقريبا در دوره ظهور مكابيان يا حشمونائيان به همراه دو فرقة ديگر يهود پديدار شدند و تا 73 م. زمان شكست يهوديان و ويراني معبد اورشليم به دست روميان باقي بودند. منابع موجود دربارة اين فرقه علاوه بر مكتوبات نويسندگان يهودي و مسيحي به دو گروه عمده زير تقسيم مي‌شود: 1- آگاهي‌هاي فراهم آمده توسط نويسندگان هم‌عصر يا نزديك به عصر و 2- تحقيقات و مطالعات چند دهة اخير.

1- ريشه و معني اِسِن (Essene): ظاهرا اسنيان خود اين عنوان را بر خويش اطلاق نمي‌كردند و در تومارهاي بحر ميت نيز اين نام نيامده است بلكه نخستين بار نويسندگان يوناني آن را به كار برده‌اند. دربارة ريشه و معناي اين واژه نظرات بسياري مطرح شده است. گينسبرگ (Ginsberg) در حدود 20 نظريه مطرح نموده و خود شخصا معتقد است اين واژه از «حسيديم» به معناي افراد پرهيزكار مشتق شده است. بسياري از پژوهشگران سدة نوزدهم و اوايل سدة بيستم معتقدند اسنيان از واژة سرياني Hase و لهجة آرامي شرقي آن به معني زاهد و پرهيزگار اشتقاق يافته است. ] «حاسين» تطاغ) در زبان عبري، جمع كلمه «حَسا»‌ تطف به معناي دين‏دار و پرهيزكار است [ . از اواخر سدة نوزدهم ميلادي به بعد كلمة عبري «حسائيم» يا «حشاييم» تشفاح Hashaim به معني افراد خاموش و ساكت به عنوان ريشة واژه اسنيان لحاظ گرديد كه آن هم پس از مدتي رد شد. شايد مقبول‌ترين و درست‎ترين قول دربارة ريشة واژة اسنيان نظرية گريتز(Greats) باشد كه آن را مقتبس از لغت آرامي Sayya به معناي شفا دهندگان دانسته است. در تومارهاي بحر ميّت نيز بر مساله شفا دادن تاكيد خاصي شده و افزون بر آن ظاهرا اسنيان در طبابت دست داشته‌اند. گيزا ورمس (Geza Vermes) بعدها از اين نظريه حمايت كرد و آن را بسط بيشتري داد و اسنيان را با فرقة كومران يا قمران ((Qumran يكي دانست و عنوان اسنيان را براي اين گروه در نظر گرفت.

2- پيشينة تاريخي اسنيان: تصوير دقيق و روشني از تاريخ اين قوم در دست نيست. نخستين بار «يوسفوس» ]مورخ يهودي معاصر ويراني معبد بيت‏المقدس[ در گزارشي از اين فرقه ياد كرده است. ظاهرا اسنيان در ميان فرقه حسيديم كه از متعصب‌ترين يهوديان سدة دوم شمرده مي‌شدند و در برابر هجوم يونانيان و نفوذ فرهنگ هلنيستي از شريعت موسوي حمايت مي‌كردند، نشو و نما يافته‌اند. از اين رو آنها تنها راه نجات از درگيري‌ها، جنگ و فساد جامعه را پرداختن به مسائل معنوي، اخلاقي و زهد مي‌دانستند. در دوران حكومت سلوكوس چهارم معروف به فيلوپاتر (175-187 ق. م)، يهوديان به دو گروه ارتدوكس به رهبري كاهن اعظم به نام اونياس سوم، و يهوديان اهل تساهل به رهبري سمعان يا شمعون تقسيم شدند. در پي اختلاف نظر و درگيري ميان ارتدوكس‌ها و سلوكيان و تبعيد اونياس، تبليغ فرهنگ هلنيستي به حدي رواج يافت كه در قربانگاه معبد (‌بيت‏المقدس)، براي زئوس خوك قرباني كردند و به دستور آنتيوخوس كتاب‎هاي شريعت موسوي سوزانده شد. گذراندن قرباني در معبد منع گرديد و عدم شركت يهوديان در آداب و آيين‎هاي هلنيستي منجر به مرگ آنها مي‎شد. از اين رو در سال 167 ق.م. بسياري از پيروان «حسيديم» قتل عام شدند و بقيه نيز به مكتب يهودا مكابي گرويدند بعد از آن قيام مكابيان كه به حشمونائيان نيز معروف است قوم يهود را وارد مرحلة جديدي از زندگي خود نمود كه با درگيري با اسنيان، آنان از جامعة يهود كناره‌گيري كردند و فريسيان قدرت بسياري يافتند. در زمان هيردوس كبير (37 ق.م) اسنيان از آزادي بيشتري برخوردار شدند و به اورشليم بازگشتند. يوسفوس معتقد است علت توجه و لطف خاص هيردوس به يهوديان، پيشگويي يكي از اسنيان در مورد پادشاهي او در آينده بوده است. دروازة اسنيان كه يكي از دروازه‌هاي جنوب اورشليم است گواهي بر حضور اسنيان در شهر اورشليم است. هر چند كه اسنيان از جنگ و خونريزي روي‌گردان بودند، اما در قيام سال 66.م در قيام «بَركُوخُبا» با دادن كشته‌هاي زيادي بر ضد روميان شركت كردند.

3- آداب و آيين‌هاي اجتماعي اسنيان: به شهادت يوسفوس و فيلون، جمعيت اين قوم كه به چهار هزار نفر مي‌رسيد، در منطقه‌اي ميان «اريحا» و «عين جدي» در ساحل غربي درياي سياه سكونت داشتند و بيشتر در اجتماعات كوچك زندگي مي‌كردند. آنان با اين كه قرباني‌هاي خود را به معبد اورشليم تقديم مي‌داشتند ولي در اجراي مراسم معبد شركت نمي‌جستند، از لذت‌هاي دنيوي اجتناب مي‎كردند و حبس نفس و امتناع از شهوات را از بزرگترين ويژگي‌هاي اخلاقي به شمار مي‌آوردند.

ظاهرا اسنيان در ميان فرقه حسيديم كه از متعصب‌ترين يهوديان سده دوم شمرده مي‌شدند و در برابر هجوم يونانيان و نفوذ فرهنگ هلنيستي از شريعت موسوي حمايت مي‌كردند، نشو و نما يافته‌اند. از اين رو آنها تنها راه نجات از درگيري‌ها، جنگ و فساد جامعه را پرداختن به مسائل معنوي، اخلاقي و زهد مي‌دانستند

از آنجايي كه اسنيان از ازدواج دوري مي‌گزيدند، براي ادامه ‌حيات اجتماع خود، فرزندان ديگران را كه داوطلب گرويدن به آنان بودند پذيرفته و آنها را مطابق با اصول تعاليم خود آموزش مي‌دادند. آنها از ثروت و برده‌داري هم به دليل اين كه همگي بايد در يك سطح و به طور مشترك از امكانات و احوال بهره ببرند، متنفر بودند. از مهم‎ترين آيين‌هاي آنان، نيايش صبحگاهي، پيش از طلوع خورشيد بود. در اين زمان از مسائل دنيوي سخن نگفته و فقط دعا مي‌خواندند و طلوع خورشيد را تقاضا مي‌كردند. كار و فعاليت آنان كه كشاورزي و كاردستي بود بعد از طلوع خورشيد آغاز مي‌شد و بعد از 5 ساعت كار مداوم، همگي در يك مكان جمع شده و كتاني به كمر مي‎بستند و با آب سرد استحمام مي‎كردند. سپس لباس مقدس پوشيده و در مكاني خصوصي كه افراد تازه وارد اجازة ورود به آن را نداشتند جمع مي‏شدند و با خواندن دعاي شكرانه توسط يكي از روحانيون، غذا صرف مي‌نمودند. بعد از غذا نيز با خواندن دعاي پاياني ، خداوند حيات بخش را تعظيم و ستايش مي‌كردند. سپس جامة مقدس را كنار گذاشته و تا شب و هنگام شام و اجراي همين مراسم، به كار مي‌پرداختند. هنگامي كه ميهمان يا تازه واردي بر آنان وارد مي‌شد، وسايل راحتي او را فراهم مي‌كردند. با غريبه‌ها و زيردستان مانند دوستان صميمي خود رفتار مي‌كردند. از ديگر آداب آنان، پرهيز از تدهين بود و به طهارت اهميت زياد مي‌دادند و همواره لباس سفيد را به جهت پاكي آن مي‌پوشيدند به همين علت آنان را «مغتسلون» (غسل كنندگان) هعزنا شتقاو مي‌خواندند. در ميان اين فرقه هرگونه فعاليتي با اجازة رهبر گروه صورت مي‌گرفت، مگر ياري رساندن و محبت كردن به ديگران. در بين آنان افراد بيمار و مست از احترام و توجه بييشتري برخوردار بودند. يكي از مهم‎ترين آيين‌هاي آنان، امتحان خويشتن‏داري و بردباري شخص داوطلب تازه وارد بود. رهبران اسنيان مجاز نبودند از قدرت خود براي اهداف شخصي استفاده كنند و بايد سوگند ياد مي‌كردند كه مقررات و تعاليم گروه را بدون هيچ كم و كاست نشر دهند و از كتب مقدس و نام فرشتگان با دقت حفاظت نمايند. اگر كسي از اين مقررات سرپيچي مي‌كرد از اجتماع طرد مي‌شد. آنان در محاكمه نيز دقت زيادي داشتند و هرگز در دادگاهي كه اعضاي آن كمتر از 100 نفر بودند، حكم نمي‌كردند.

4- اعتقادات اسنيان: اسنيان خود را فرزندان نور مي‌خواندند به اين تعبير كه چشم به راه پادشاه نور هستند و در مقابل، ديگران را اولاد ظلمت مي‌شمردند كه «فرشتة تاريكي» و اهريمن بر آنان حكومت مي‌كند. آنها معتقد بودند كه همه چيز تحت امر خداوند است و آنان بايد براي دست‏يابي به صداقت بكوشند. در بين آنها اعتقاد جبري مذهبانه رواج داشت ولي مجازات ابدي را قبول نداشند و به جاودانگي روح معتقد بودند. اسنيان بر اين باور بودند كه روح از زيباترين مادة اثيري نشأت گرفته است و پس از مرگ هنگامي كه روح از قيد و بندهاي جسم آزاد مي‌شود، شاد و مسرور به سوي بالا صعود مي‌كند. اين انديشة اسنيان شباهت بسياري به انديشة ايرانيان و يونانيان داشت. اين قوم به پيش‌گويي نيز اعتقاد داشتند و پيشگويان ماهري هم از بين آنان برخاست. اسنيان در حفظ قوانين روز سبت (شنبه يا شبات) از همة يهوديان سخت‌گيرتر بودند.

5- اسنيان و تومارهاي بحرميّت: در فاصلة سال‎هاي 1947 تا 1956ميلادي در غارهاي كومران در شمال غربي بحر ميت، واقع در صحراي اردن تومارهايي كشف شد كه تاريخ تحرير آنها را در فاصلة ‌135 ق.م. تا 65 م. حدس زده‌اند، در ميان اين آثار، قديمي‌ترين نسخة كتاب اشعياء (يشعيا) نبي، تفسيرهايي بر برخي كتب تورات، عهد قديم و نيز آداب و آيين‌هاي ساكنان اين ناحيه موجود است. شباهت‎هاي ميان ساكنان اين ناحيه با اسنيان باعث شده محققان، اين دو فرقه را در اصل يكي بخوانند. علاوه بر آن حفاري‌هاي 1896. م در قاهره حاكي از گروه ديگري نام «هم پيمانان دمشق» مي‌دهد كه در عصر اسنيان مي‌زيسته و شباهت بسيار زيادي با اين فرقه داشته‌اند. برخي از نسخ خطي كه در اين حفاري بدست آمد تحت عنوان «گزيده‌هايي از تأليفات صدوقيان» انتشار يافت. اين نوشته‌ها وجود گروهي ديگر از يهوديان را آشكار مي‎سازد كه خود را فرزندان «صادوق» مي‌ناميدند و به رهبري شخصي بنام «كوكب» به دمشق كوچ كردند و در آنجا گروه جماعت «پيمان جديد» را تشكيل داده و راهبانه زندگي مي‌كردند. آنان به اورشليم، ‌شهر مقدس، وفادار ماندند و به اسنيان شباهت زياد داشته‌اند. 50 سال بعد از كشف تومارهاي غار كومران، شباهت‎هاي بسياري تومارهاي تعدادي از با «گزيده‌هايي از تأليفات صدوقيان» پيدا شد. اين شباهت‎ها شايد به اين معنا باشد كه در ميان گروه‎هاي مختلف ديني، ارتباط نزديكي وجود داشته است. يكي از تومارهاي بحرميّت كه در غار اول كومران كشف شد به نام «قانون جماعت» يا «كتاب نظام»، اطلاعات مفيدي از جماعت كومران بدست داد و به همين سبب، برخي، آنان را همان فرقة حسيديم پنداشته‌اند. بين اسنيان و كومران تفاوت‎هايي نيز وجود دارد. از جمله اين كه كومران در انزواي مطلق زندگي مي‌كردند و مالكيت شخصي نيز در ميان آنها وجود داشت اما در بين اسنيان ثروت و دارايي شخصي وجود نداشت و در شهرهاي كوچك و روستاها زندگي مي‌كردند. اسنيان، به جز يك فرقه از آنها ، بقيه از ازدواج متنفر بودند كه همين، وجه تمايز كومران و آنهاست.

 منبع: معارف، نشريه مركز نشر دانشگاهي، دورة هجدهم، شمارة 1، فروردين – تير 1380 .



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید