انجمن کلیمیان تهران
   

فلسفه آرمانی- آلبرت انیشتین

   

 

اثر : آلبرت انیشتین
ترجمه : مزدک پور جعفر
بهمن 1378

آلبرت انیشتیندر هنگامه چنین نارسایی های اقتصادی که امروزه همگان تجربه می کنیم، هر کس می تواند قدرت نیروهای معنوی و اخلاقی یک ملت را به وضوح ببیند بگذارید امیدوار باشیم که یک مورخ می تواند در آینده ای نه چندان دور هنگامی که اروپا از نظر سیاسی و اقتصادی متحد میشود، چنین بگوید که در دوران ما، آزادی و شرافت این قاره را ملت هایی حفظ کرده اند، که در زمانه ای دشوار در برابر وسوسه های نفرت و ستم ایستادند و این که اروپای غربی با موفقیت از آزادی فردی دفاع نموده است. آزادیی که تمام پیشرفت دانش و ابداع مرهون آن است و بدون آن زندگی انسان های با عزت، بی ارزش است.
اکنون من نمی توانم درباره رفتار ملتی قضاوت کنم که برای سالیان دراز مرا چون عضوی در بر گرفته است در زمانه ای که در آن اعمال ملاک داوری قرار می گیرند، چنین قضاوتی شاید بیهوده باشد.
امروزه پرسش هایی که ما را نگران می کنند از این قرارند ، چگونه می توانیم بشریت و دستاوردهای معنویی را که به ارث برده ایم نجات دهیم؟ چگونه می توان اروپا را از مصیبتی جدید رهایی بخشید؟ شک نیست که بحران جهانی و رنج فقر ناشی از آن مسبب تمام مصائب بزرگی است که اکنون شاهدشان هستیم در چنین اوضاعی ، نارضایتی نفرت به بار می آورد و نفرت منجر به خشونت ، هرج و مرج و حتی جنگ می شود بدین سان پریشانی و شرارت به نوبه خود پریشانی و شرارت جدیدی می آفریند.
بار دیگر، درست مثل 20 سال پیش از این سیاستمداران برجسته مسئولیت های بزرگ بر دوش دارند . شاید آنها از طریق توافق بهنگام در مورد استقرار وحدت و شفافیت در مسایل بین المللی اروپا، آنگونه توفیق یابند که هر کشوری احساس کند "جنگ ماجرایی کاملا عبث است" اما تلاش سیاستمداران تنها زمانی می تواند موفقیت آمیز باشد که با خواست جدی و تعیین کننده مردم همراه گردد.
آموزش و روشنگری
ما نه فقط برای مساله امنیت و حفظ صلح بلکه برای امر مهم آموزش و روشنگری نگرانیم اگر می خواهیم در برابر قدرت هایی که آزادی معنوی و فردی ما را تهدید می کنند ایستادگی کنیم آشکارا باید آنچه را که پیش از چشم ما در معرض خطر قرار دارد و وجودش را مدیون آزادیی هستیم که اجدادمان پس از مبارزه ای طولانی به دست آورده اند، حفظ کنیم. بدون این آزادی مطمئناً نه شکسپیری در میان می بود نه گوته، نه نیوتن، نه فارادی، به پاستور و نه لیستر. نه از خانه های راحت برای توده مردم خبری بود نه از خط آهن، بی سیم، حفاظت در برابر بیماری های واگیر، کتاب های ارزان، فرهنگ لذت بردن از هنر برای همگان و به ماشینی که مردم را از انجام کارهای دشوار جهت تهیه لوازم و ضروریات زندگی رها کند در فقدان چنین آزادیی بیشتر مردم گرفتار زندگی ملال آور برده داری خواهند شد، دردست همان طور که مردم آسیا تحت نظام استبدادی کهن ، زندگی می کرند.
تنها انسان است که آزاد است ، که نوآوری و آثار معنوی می افزایند و زندگی ر برای ما انسان های نوین، ارزشمند می سازد.
بی تردید دشواری های اقتصادی کنونی ما را به نقطه ای خواهد رساند که تعادل میان عرضه و تقاضای کار تولید و مصرف قانونمند گردد. ولی این مساله را هم ما به عنوان انسان های آزاد حل می کنیم و به خود اجازه نخواهیم داد که به خاطر آن به سوی بردگی رانده شویم بردگی که عاقبت به توقف هر نوع تکامل جسمی خواهد انجامید.
آیا ما باید از این حقیقت که در دوران خطر و نیازمندی زندگی می کنیم نگران باشیم؟ من که فکر نمی کنم. انسان مثل هر موجود دیگری طبیعتاً راحت طلب است اگر چیزی وادارش نکند، مشکل اندیشه خواهد کرد و همچنین آدم ماشینی از روی عادت رفتار می کند من دیگر جوان نیستم ،بنابراین می توانم بگویم که آن عهد را چون کودکان و جوانان تجربه کرده ام، عهدی که در آن جوان تنها درباره امور پیش پا افتاده وجود شخصی خود می اندیشد و مثل همسالانش حرف می زند و فکر می کند. انسان به دشواری می تواند چیزی را که در زیر این نقاب قرار دادی است ببیند زیرا شخصیت واقعی او در لفافه ای از عادت و کلام پنهان شده است.
امروزه وضع چقدر فرق کرده است ! در پرتو آذرخش های زمانه توفانی ما ، هر کس می تواند انسان ها و اشیا را در شکل برهنه آنها ببیند هر ملتی وهر انسانی به روشنی قدرت ها و ضعف ها و عواطف خود را نشان می دهد عادت جاری تحت تاثیر تغییر سریع شرایط رنگ میبازد و قرار دادها همانند برگ های خشک فرو می ریزند.
آدمیان در دوره محنت خود وادار می شوند درباره شکست آزمون اقتصادی و ضرورت اتحادهای سیاسی فرا ملی اندیشه کنند . تنها از طریق مخاطرات و تغییرات ناگهانی است که ملت ها می توانند به گشایشی دست یابند . شاید تغییرات کنونی به جهان بهتر بینجامند.
فراتر از ارزیابی روزگار خود، وظیفه داریم از آنچه ابدی است و در زمره بزرگ ترین مایملک زندگی ماست ، یعنی آنچه به زندگی ما معنا می بخشد و آرزو داریم خالص تر و باشکوه تر از میراث اجداد خود به فرزندانمان انتقال یابد، مراقبت کنیم. این تجربه تلخ را آموخته ایم که تفکر عقلی برای حل مشکلات زندگی اجتماعی کافی نیست . تحقیقت تاثیر گذار و فعالیت های شدید علمی غالباً گرفتاری های غم انگیزی برای انسان به بار آورده است اختراعات از یک سو انسان را از کار فیزیکی طاقت فرسا می رهانند و زندگی را راحت تر و باشکوه تر می کنند اما از سوی دیگر مقدمه ای برای ناآرامی شدید در زندگی انسان می شوند او را برده فن آوری پیرامونش می کنند و فاجعه بارتر از همه ، ابزارهایی برای کشتار جمعی می آفرینند این مصیبت در حقیقت از زیر پا نهادن عاطفه انسانی مایه می گیرد.
تلخی این تراژدی هر چه باشد این حقیقت تلخ تر باشد که با آن که بشر دانشمندانی بی نهایت موفق در حوزه دانش و تکنولوژی پدید آورده است ما تا مدت درازی نتوانسته ایم برای اختلافات سیاسی و تنش های اقتصادی که احاطه مان کرده اند، راه حل های مناسبی پیدا کنیم. بی تردید تضاد منابع اقتصادی ، چه در درون ملل و چه در خارج از آنها تا حد زیادی مسبب این وضع خطرناک است و وضع امروز دنیا را تهدید می کند.
وظیفه دانشمندان
ما دانشمندان که سرنوشت غم انگیزمان کمک ابداع روش های بهتر ویرانگری و نابودسازی بوده است باید این وظیفه سنگین را وجهه همت خود قرار دهیم که هر چه از دستمان بر می آید برای جلوگیری از کاربرد منشانه این سلاح ها- کاربردی که برایشان اختراع شده اند – انجام دهیم چه وظیفه ای می تواند مهم تر از این باشد؟ کدام هدف اجتماعی می تواند مهم تر از این باشد؟ کدام هدف اجتماعی می تواند به دل های ما نزدیک تر باشد؟ ما باید پل هایی بسازیم که ملل جهان را از نظر روحی و علمی به یکدیگر پیوند دهند. ما باید بر موانع وحشت آفرین مرز بندی های ملی غلبه کنیم.
در حوزه های کوچک تر زندگی اجتماعی انسان موفقیت هایی در به زیر کشیدن حاکمیت های ضد اجتماعی داشته است اما در روابط میان دولت های جدا هنوز هرج ومرج کاملی حاکم است من اعتقاد ندارم که در چند هزار سال گذشته پیشرفت سترگی ملل با قدرت منشانه ، با جنگ حل و فصل می شود، میل سیری ناپذیر برای کسب قدرت هر چه بیشتر موجب شده است که هر جا مقدور است ، این قدرت به طور فعال تهاجمی به کار افتد.
در طول سالیان ،این حالت هرج و مرج در امر بین المللی خسارت غیر قابل توصیفی برای انسان به یادآورده و بارها تکامل جسمی و معنوی بشر را به تباهی کشانده است چنین هرج و مرجی در دوره ای مشخص تمام عرصه ها را نابود کرده است به هر حال آموزش برای جنگ، خیالی باطل است . در چند سال گذشته توسعه تکنولوژی شرایط کاملاً جدیدی ایجاد کرده است سلاح های ترسناکی اختراع شده است که قادرند در چند ثانیه خیل عظیمی از انسان ها و مناطق گسترده ای از زمین را نابود کنند هنوز دانش آموزان راهی برای حفاظت در برابر این گونه سلاح ها نیافته است کشورهای پیشرفته، از این پس در وضعیتی نیست که امنیت کافی برای اتباع خود فراهم آورند.
مقالات مرتبط:
انسان نمونه قرن بیستم ،ینشتین
سالگرد مرگ آلبرن اینشتین
چرا جنگ
اعتقاد من



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید