انجمن کلیمیان تهران
   

طومار استر فصل سوم

   

 

1)- بعد از اين وقايع احشورش پادشاه، هامان ،پسر هَمِداتايِ اَگاگي، را ترفيع داد و وي را به مقام بالا رسانيد و درجه وي را از تمام وزرایي كه با او بودند، بالاتر گذاشت. 2)- و تمام بندگان شاهنشاه كه در دروازة‌ی شاهنشاهي بودند، به هامان تعظيم و سجده مي‌كردند. زيرا كه شاهنشاه در باره‌اش چنين امر نموده بود. (ولي) مردخاي نه تعظيم مي‌كرد و نه سجده مي‌نمود!!!
3)- خادمان شاهنشاه كه در دروازه شاهنشاهي بودند، به مردخاي گفتند، تو چرا از فرمان شاهنشاه تخطي مي‌كني؟ 4)- و طوري بود كه آن‌ها هر روز به وي مي‌گفتند و وي (مردخاي) به آن‌ها گوش فرا نمي‌داد. آن‌ها (نيز اين مطالب را) به هامان گفتند تا در مورد سخن مردخاي تحقيق كند آیا کلام مردخای ثابت می شود. زيرا كه وي (مردخاي) به آن‌ها (خدمتگزاران پادشاه) گفته بود كه او يهودي است.(و به بت تعظیم نمی‌کند) 5)- و هامان ديد كه مردخاي به او تعظيم و سجده نمي‌كند و دل هامان پر از خشم گرديد. 6)- و دست‌درازي به مردخاي، بتنهایی به نظر وي خار آمد، زيرا كه (در مورد) مليت مردخاي به وي گفتند و هامان درخواست نمود كه قوم مردخاي (يعني) تمام يهودياني را كه در كلية‌ی (نقاط) پادشاهي احشوروش زندگي مي‌كردند، به قتل برساند.
7)- در اولین ماه، كه ماه نيسان مي‌باشد، در دوازدهمين سال پادشاهي احشوروش، هر روز و هر ماه تا دوازدهمين ماه كه ماه اَدار است در حضور هامان (پور) يعني قرعه مي‌انداختند. 8)- و هامان به پادشاه احشوروش گفت يك قوم در بين ملت‌هايي كه در تمام كشورهاي پادشاهي ات هستند، پراكنده و پخش مي‌باشند و قوانين آن‌ها با قوانين هر قومي فرق دارد و قوانين پادشاه را بجا نمي‌آورند. (بنابراين) براي پادشاه آن‌ها را راحت گذاردن سودی ندارد. 9)- اگر به نظر پادشاه خوشايند باشد، حكم كشتن آنان نوشته شود. و من ده هزار بدره نقره به‌دست مأمورين خواهم داد تا آن را به خزانة‌ی شاهنشاهي بياورند. 10)- و پادشاه انگشتر خود را از دستش در آورده و آن را به هامان فرزند همداتاي اگاگي دشمن یهودیان داد.
11)- و شاهنشاه به هامان گفت: اين نقره به تو داده مي‌شود (و نيز) آن قوم تا هر آن‌چه به نظرت نيكوست با ايشان انجام دهي. 12)- و كاتبان شاهنشاه در روز سيزدهم ماه اول احضار شدند و هر آن‌چه را كه هامان به اميران شاهنشاه و رؤساي هر ایالت و اميران هر قوم، و هر ايالتي بر طبق خط خود، و هر ملتي بر طبق زبان خود دستور داده بود، به ثبت رساندند و از قول پادشاه احشوروش نوشته شد و به وسيلة‌ی انگشتر پادشاه به مُهر رسيد. 13)- و نامه‌ها به وسيلة‌ی چاپاران به تمام استان‌هاي شاهنشاهي فرستاده شدند كه تمام يهوديان را از پير تا جوان، كودكان و زنان را در يك روز (يعني) در سيزدهم ماه دوازدهم كه ماه ادار است نابود كنند و به قتل برسانند و از بين ببرند و اموالشان را غارت نمايند. 14)- حكمي كه نوشته شده بود به تمام استان‌ها داده شد و بين تمام مردم منتشر گرديد كه آن‌ها برای آن روز آماده باشند. 15)- به امر شاهنشاه چاپاران به سرعت خارج شدند و آن حكم در شوشن پایتخت پخش گرديد. (بعد از آن) پادشاه و هامان به نوشيدن پرداختند، اما شهر شوشن آشفته بود.
 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید