لیورا سعید
کارشناس ارشد روانشناسی
پاییز 96
نام:
نوجوان
نام خانوادگی: ابدی
سن: بالای 30 سال
تحصیلات: در حال بررسی
شغل: کارهای موقت
وضعیت تاهل: معمولا مجرد (یا متاهل نامتعهد)
ایجاد یک هویت و دستیابی به یک تعریف منسجم از خود، مهمترین جنبهی رشد روانی
اجتماعی در دوره نوجوانی است. انتخاب ارزشها، باورها و هدفهای زندگی مشخصههای
اصلی این هویت را تشکیل میدهد. نوجوان در این سن به خوبی احساس میکند بین او و
دیگران تفاوت-هایی وجود دارد و برای خود تفرد قائل میشود و پس از آن کوشش میکند
که وجود خود را به صورت دور از وابستگی به والدین به دیگران نشان دهد. اگر نوجوان
نتواند تضاد بین تداوم، احساس وابستگی و میل به استقلال را حل کند، دچار مشکلاتی
خواهد شد. به این صورت که اگر او نتواند در حد منطقی از والدین خود جدا شود و
استقلال به دست آورد، به سختی میتواند با هم-سالانش روابط معقولی داشته باشد،
احساس هویت و جهتگیری شغلی او نیز دچار مشکلاتی خواهد شد.
هنگامی که تعارض بین هویت و سرگشتگی در نقش اجتماعی برای نوجوان حل شود، به صفت
«تعهد» که صفت بارز مرحلهی نوجوانی است دست مییابد. تعهد در نوجوانان شامل
«استعداد تداوم و وفاداری آزادانه به یک سیستم اجتماعی علیرغم ارزشهای متضاد آن
جامعه» میباشد. تعهد به عنوان سنگ زیربنای هویت، استعداد نوجوان را برای درک و
پیروی از قوانین و مقررات سنتی، اخلاقی و ایدئولوژیک یک جامعه نشان میدهد.
نوجوانی که به دلایلی به این هویت دست پیدا نکند، در سردرگمی نقش مانده، این آشفتگی
را با خود به بزرگسالی منتقل خواهد کرد. چنین فردی به رشته تحصیلی خاصی علاقهمند
نشده، معمولا تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام نمیرساند، مدام از این شاخه به آن
شاخه میپرد. شغل ثابتی ندارد، به کار کارمندی و دریافت حقوق ثابت تن نمیدهد و
صرفا وارد کاری میشود که از آن لذت ببرد، ولی با این حال بادوام نیست. با داشتن
نقاب کمالگرایی شدید، برای جبران احساس حقارت، آرزوهای بزرگی در سر میپروراند،
اما چون
برنامهریزی ندارد و هدفمند نیست، در عمل هیچ کاری انجام نمیدهد.
در مسائلی که مستلزم تعهد و تداوم میباشد مانند ازدواج، بچهدار شدن، شراکت، کار
کارمندی و ... معمولا وارد نمیشود، چون نمیخواهد و
نمیتواند مسئولیت و پذیرش آن کار یا رابطه را به عهده بگیرد؛ اگر به این مسائل
ورود نماید به عنوان مثال ازدواج کند، تنها گزینهی تاهل را اختیار می-کند و کاری
به گزینهی تعهد که مهمتر از تاهل است ندارد، بنابراین زندگی زناشویی و رابطهی
خوبی با همسر و فرزندان نداشته، تمام مسئولیتها به گردن همسر و دیگر اعضای خانواده
خواهد افتاد.
نوجوان ابدی میتواند مرد باشد یا زن؛ نوجوان ابدی زن، بیشتر اوقات خود را صرف
دوستان، خرید، آرایشگاه و مد میکند و کمتر علاقهای به دنبال کردن مسئولیتهای
خانوادگی، تحصیلی و یا شغلی دارد. نوجوان ابدی مرد، شغل و درآمد ثابتی نداشته،
معمولا از کارهای موقت درآمد دارد، هدف خاصی را دنبال نمیکند، به طور موقت علائق
خود را پیگیری میکند و دستاورد خاصی در زندگی خود ندارد. این نوجوانان دریایی
هستند با عمق کم.
نوجوانان ابدی در مورد هر چیزی میتوانند به خوبی صحبت کنند، نظر دهند، انتقاد
کنند، حتی دیگران را راهنمایی و هدایت نمایند؛ اما خود، قادر به تصمیمگیری و
ادارهی زندگی خود نمیباشند. آنها اگر چه هم صحبتهایی عالی و بذله گو هستند اما
نمیتوان در درازمدت روی آنها حساب کرد. تنبلی، بیبرنامگی و زود از مقابل سختیها
فرار کردن از خصوصیات یک شخصیت نابالغ یا به اصطلاح نوجوان ابدی است.
در مورد شکلگیری سندروم نوجوان ابدی، باید گفت که چنین افرادی مادرانی به شدت
مقتدر و مسئولیتپذیر داشتهاند که از کودکی، فرزندشان را سخت حمایت میکنند و در
هر سنی که باشند با او چنان رفتار میکنند که انگار بچهای کم سن و سال است. تمام
اختیارات او را به دست گرفته، به جای او فکر کرده، نظر داده، انتخاب کرده و تصمیم
گرفتهاند. این مادران با حمایتگریهای افراطی خود مراقب تمام جزییات زندگی
فرزندشان هستند و در مراقبت از وی چنان افراط میکنند که او
هیچگاه یاد نمیگیرد از خودش مواظبت کند.
هیچگونه کار و مسئولیتی را برعهدهی او قرار نداده، قدرت انتخاب و اختیار را از او
گرفتهاند و اجازهی بزرگ شدن را به او ندادهاند. این والدین در خانه چنان شرایط
راحتی را ایجاد میکنند که تا زمانی که فرزندشان خانه را ترک نکند، با ناکامی و
سختی مواجه نمیشود. اینها والدین ترسویی هستند که مدام به فرزند خود دربارهی
خطرات زندگی هشدار و اخطار میدهند. آنها عقاید و نظرات کودک را مسخره کرده،
تواناییاش را برای انجام وظایف و تکالیف روزمره در نظر نمیگیرند و از وی انتقاد
میکنند.
از آن جایی که مادران در امر تربیت، به طور نــاخودآگاه اهمیت و ارزش بیشتری به
پسران خود
میدهند، این سندروم بیشتر در مردان دیده می-شود.
حمایت افراطی دو بعد دارد: بعد اول آن دخالتگری است، یعنی به محض این که بچهها
بخواهند کاری را به تنهایی انجام دهند سر و کلهی دخالت والدین پیدا میشود و ابتدا
با نصیحت و سپس با ترساندن و در نهایت با انجام آن کار، عملا کار را از دست بچهها
میگیرند. اگر چه ممکن است این والدین نیت خوبی داشته باشند اما کارشان اشتباه است.
دومین بعد حمایت افراطی، تضعیف تلاشهای کودک برای عمل مستقلانه است. والدین با
انتقاد از قضاوتهای کودک و نادیدهانگاری تصمیمهای او باعث تضعیف عملکرد مستقل او
میشوند.
به این ترتیب این زنان و مردان که تعدادشان هم در جامعه کم نیست، توسط مادران
مقتدر، از نظر سنی و جسمی بزرگ شدهاند اما به لحاظ روانی در نوجوانی جا ماندهاند.
مادران و پدران عزیز !
شما مهمترین و اثرگذارترین نقشها را در پیشگیری یا ایجاد سندروم نوجوان ابدی در
فرزندان خود دارید:
مراقبت و حمایت کردن همیشگی از نوجوان در حد یک کودک، با سرعت برآوردن کردن نیازهای
او، فرصت انجام رفتار مستقلانه را از او گرفتن، تصمیمگیری در مورد آیندهی تحصیلی،
شغلی و انتخاب همسر به جای او، ندادن هیچگونه مسئولیتی به او در ارتباط با خودش،
خانواده یا دیگران، برنامهریزی کردن در مورد اوقات فراغت او، فراهم کردن وسایل و
امکانات رفاهی گران قیمت برای آیندهی او و به طور کلی مدیریت و حمایت زیاد او و
وظایف او از جمله مواردی هستند که میتوانند یک نوجوان را به سمت نوجوان ابدی شدن
هدایت کنند.
نوجوانان ابدی !
اگر میخواهید این خصوصیت را در خود تغییر دهید باید به گونهای نظاممند خودتان را
مجبور کنید که کار کنید و تصمیمها را بدون کمک-طلبی اتخاذ کنید. چالشها و
تغییراتی را که از آنها اجتناب
میکنید بر عهده بگیرید. اتفاقا همان کارهایی را که دوست ندارید باید انجام دهید،
نه فقط کارهایی را که شیفتهی آنها هستید. اما کاری که میتواند یک نوجوان ابدی را
شفا دهد، کاری است که او را وادارد که پی در پی و مداوم، هر روز صبح، با اراده
برخیزد و کارها و وظایف خود را به انجام رساند.
هیچ روان درمانی مانند «کار کردن» نمیتواند یک نوجوان ابدی را شفا دهد.
منابع
1- کیگان، جروم؛ ماسن، پاول هنری؛ هوستون، آلتا کارول؛ کانجر، جان جین وی (1384).
رشد و شخصیت کودک. ترجمهی مهشید یاسایی. تهران: نشر مرکز، کتاب ماد.
2- یانگ، جفری؛ کلوسکو، ژانت (1396). زندگی خود را دوباره بیافرینید. ترجمهی دکتر
حسن حمید پور؛ الناز پیرمرادی؛ ناهید گلی زاده. تهران: کتاب ارجمند.
|