انجمن کلیمیان تهران
   

شاهين تورا

   

 

فروردين 85

نام : شاهين توراه / ديوان مولانا شاهين

موضوع : تورات مقدس به شعر فارسي

به كوشش و پژوهش : دكتر منوچهر خوبان

تاريخ چاپ : تابستان 1378

نشر : شركت كتاب

مولانا شاهين شيرازي بزرگ‏ترين شاعر يهودي پارسي‏گوي است كه در اواسط قرن چهاردهم در شيراز مي‏زيسته است. وي از يهوديان ايراني است كه در صحنه ادبيات ايران درخشان گرديده و شعر سروده است. شاهين از نظر وسعت معلومات و كيفيت و كميت شعري سرآمد و رهگشاي همه شعراي يهود ايران است.

شعراي يهود اغلب او را ستوده‏اند و عموماًاز سبك او پيروي كرده‏اند. كمااينكه خواجه بخارائي شاعر يهودي قرن هفدهم ميلادي درباره او به خود مي‏گويد:

به شاهين همرمي كي مي‏تواني

تو گنجشك ضعيفي باز ماني

از نام عبري و زندگي او اطلاعي در دست نيست.

از آثار منظوم او عبارتند از : موسي‏نامه، اردشيرنامه، عذرانامه.

داستان يوسف و زليخا هم كه سراينده‏اش مشخص نيست ضمن نسخه خطي اردشير نامه شاهين ضبط شده است.

شاهين براي به نظم كشيدن پنج كتاب اول تورات از دست مايه غني علم و آگاهي به منابع اصلي تورات و روش‏هاي تفسيري آن به وسيله علماي يهود برخوردار بوده است. روش درش كه معناي لغوي آن تحقيق، تفحص و جستجو مي‏باشد، در اين روش مفسر از حكمت و دانايي خداداده خويش در فهم مطالب تورات كمك مي‏گيرد و از علم گذشتگان و قوانين تفسيري معيني كه آنها وضع نموده‏اند استمداد مي‏جويد پاره‏اي از اوقات نيز بر توسن تخيل نشسته و عوالمي وارد مي‏شود كه در متن تورات صريحاً نيامده است. اما هدف گوينده از «دِرَش» بيشتر پيام‏هاي اخلاقي و يا اجتماعي تورات مي‏باشد.

شاهين استاد مسلم «دِرَش» است. تبحري بي‏نظير در علم «دِرَش» كه ميدراش ناميده مي‏شود دارد و از سوي ديگر احاديث قرآني را كه به واسطه محدثين مسلمان در مورد قهرمانان و شخصيت‏هاي تورات نوشته شده‏اند، به خوبي مي‏داند.

عامه يهوديان ايراني روزهاي شبات و شبانگاه كه به خانه مي‏آمدند، با «شاهين تورات» خلوت مي‏كردند و يا در جمع با آهنگ ويژه و يا به صورت ساده آن را قرائت مي‏كردند.

در اين مجموعه تورات مقدس به خط عبري و زبان فارسي (فارسيهود) توسط شاعر در قالب‏ مثنوي به وزن مفاعيلن مفاعيلن مغولن سروده شده است كه اين خط به كوشش دكتر منوچهر خوبان به فارسي برگردانده شده است.

از نمونه اشعار وي :

مناجات در حضرت باريتعالي و تقدس فرمايد:

خداوندا مرا توفيق دادي

ز رحمت بر رخم درها گشادي

فكندي ذوق و شوقي در دماغم

فروزان شد از آن روشن چراغم

ز صحراي عدم آورديم شاد

ميان آب و خاك و آتش و باد

ز رحم خود نظر كردي به سويم

روان شد آب رحمت‏ها به جويم

خداوندا زجودت شرمسارم

توئي روزي ده و پروردگارم

 

 

 

Back Up Next