انجمن کلیمیان تهران
   

قصه مرد فقیر و روتچیلد

   

 

اثر: شالوم علیخم


شالم علیخممیان مردم شایع است که می گویند یکی از اهالی "کاسریلوکا" (شهری در روسیه) از فقر و گرسنگی این شهر به ستوه آمده و ترک کاسریلوکا گفت و به دنبال بخت خویش در جهان بزرگ راه افتاد... عاقبت به پاریس رسید . واضح است که خواست "روتچیلد" را ببیند آخر ممکن است یک یهودی به پاریس برود و به دیدن روتچیلد نرود؟ اما به منزل "روتچیلد" راهش ندادند.
-کتت پاره است.
یهودی گفت:
-احمق اگر کتی نو داشتم به پاریس به چکار می آمدم؟ بنظر می رسید که باید ناامید شده باشد. اما مردم "کاسریلوکا" به این سادگی ها از میدان در نمی روند . کمی فکر کرد و گفت:
-به اربابت این از آن گداهای معمولی نیست که به در خانه ات می آیند. تاجری یهودیست که برایت چیزی گرانبها آورده است.
روتچیلد این را شنید و کنجکاو شد و گفت:
بازرگان را به داخل خانه بیاورید ...
-شالوم علیخم(سلام علیکم).
-علیخم شالوم (علیکم السلام).
-بنشین. اهل کجا هستی ؟
-اهل "کاسریلوک"ا
چه خبر خوشی برای من آورده ای؟
بله آقای روتچیلد آن طور که مردم شهر ما می گویند، شما آدم بدی نیستید . اگر نیمی از ثروت شما مال من شود، یا تنها یک سوم آنچه باقی می ماند برای اینکه شما همچنان ثروتمند باشید کافی است- در ازای آن چیزی به شما می دهم که اکنون بدان دسترسی ندارید . می دانید چه...؟
زندگی جاودان....!
روتچیلد ، از شنیدن این سخن گفت.
خوب حاضرم، بیا معامله کنیم ، قیمت آن چقدر است؟
در این جا مرد یهودی این پا و آن پا کرد .
قیمت آن سیصد روبل.
روتچیلد گفت :
همین!
و سیصد روبل در آورد و شروع به شمردن کرد .
کاسریلوکائی ما ، پول را در جیب گذاشت و به روت چیلد گفت:
اگر می خواهی همیشه زنده بمانی ، نصیحت من به تو این است که این شهر پر سر و صدا را ترک کنی و به کاسریلوکا بیائی . در آنجا هرگز نخواهی مرد، چون از آن وقت که کاسریلوکا به وجود آمده است تاکنون ، یک ثروتمند هم در آن نمرده است!

 اگر روچیلد بودم

 شالوم علیخم نویسنده بزرگ یهودی

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید