انجمن کلیمیان تهران
   

شموت- فصل دهم پاراشای بُو

   

 

 

 

پاراشای بُو-فصل دهم

1.      خداوند به مُشه (موسی) گفت: نزد پَرعُوه (فرعون) برو چون‏كه من قلب وی و خادمانش را سخت كردم برای این‏كه این آیتهایم را در میان آن (ملت) پدید آورم.

2.      و برای اینكه آنچه را كه در مصر انجام دادم و آیتهایم را كه در میان آن‏ها گذاشتم به گوش فرزندت و فرزند فرزندت نقل كنی و بدانید كه خداوند منم.

3.      مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) نزد پَرعُوه (فرعون) رفته به وی گفتند: خداوند خالق عبریان چنین گفته است: تا كی از سر فرود آوردن بهحضور من ابا میكنی؟ قومم را روانه كن تا مرا پرستش كنند.

4.      زیرا اگر از فرستادن قومم خودداری كنی، اینك من فردا در قلمروت ملخ میآورم.

5.      روی زمین را خواهد پوشانید تا نتوان آن زمین را دید و مازادی را كه رهایی یافته و برای شما از تگرگ باقیمانده است، خورده و هر درختی را كه برای شما در كشتزار میروید خواهد خورد.

6.      خانههای تو و خانههای همهی خادمانت و خانههای تمام مصریان را پر خواهند كرد بهطوریكه پدرانت و پدران پدرانت از روز بهوجودآمدنشان روی زمین تا امروز ندیده باشند. پس رو گردانیده از پیش پَرعُوه (فرعون) بیرون رفت.

7.      خادمان پَرعُوه (فرعون) به وی گفتند: تا كی این (مُشه (موسی)) برای ما چون دامی باشد؟ این اشخاص را روانه كن تا خداوند خالقشان را پرستش نمایند. مگر هنوز نفهمیدهای كه مصر نابود شده است؟

8.      مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) نزد پَرعُوه (فرعون) بازگردانیده شدند. به آنان گفت: بروید، خداوند خالق خود را پرستش كنید. آن‏هایی كه میروند چه كسانی هستند؟

9.      مُشه (موسی) گفت: با كودكان و با پیران خود خواهیم رفت. با پسران و دختران خود با گوسفندان و با گاوان خود خواهیم رفت چون‏كه برای ما عید خداوند است.

10.  به آن‏ها گفت: چنین باشد. موقعی كه شما و اطفال شما را روانه میكنم خداوند همراه شما باد. در نظر داشته باشید كه در مقابل شما، شر (بدی) قرار دارد.

11.  اینطور خوب نیست. لطفا (شما) مردها بروید و خداوند را پرستش كنید چون‏كه آن (پرستش) را شما درخواست میكنید. (نگهبان) آن‏ها را از نزد پَرعُوه (فرعون) بیرون كرد.

12.  خداوند به مُشه (موسی) گفت: دستت را برای آوردن ملخ بر سرزمین مصر بلند كن تا روی سرزمین مصر فرود آید و تمام گیاه آن سرزمین و تمام آنچه را تگرگ باقی گذاشته است بخورد.

13.  مُشه (موسی) عصایش را بر سرزمین مصر بلند كرد و تمام آن روز و تمام آن شب خداوند باد شرقی را به آن سرزمین هدایت كرد. بامداد شد و باد شرقی ملخ را آورد.

14.  ملخ بر تمام سرزمین مصر فرود آمده و در تمام قلمرو مصر قرار گرفت. بسیار انبوه بود. قبل از آن نظیر چنین ملخی نبود و بعد از آن (هم) نخواهد بود.

15.  روی تمام آن سرزمین را پوشانید و آن سرزمین تاریك شد و تمام گیاه آن سرزمین و تمام میوهی درخت را كه تگرگ باقی گذارده بود خورد. هیچ سبزهای بر درخت و بر گیاه كشتزار در هیچ جای سرزمین مصریان باقی نماند.

16.  پَرعُوه (فرعون) برای صدا زدن مُشه (موسی) و اَهَرُون (هارون) عجله نموده گفت: به خداوند خالق شما و به شما خطا كردم.

17.  و اكنون فقط این دفعه خواهش دارم خطایم را بخشیده و از خداوند خالقتان تقاضا نمایید تا فقط این مرگ را از من دور كند.

18.  (مُشه (موسی)) از نزد پَرعُوه (فرعون)  بیرون آمده به حضور خداوند دعا نمود.

19.  خداوند (باد شرقی را) مبدل به باد غربی بسیار شدیدی كرد. ملخ را برداشته آن را به دریای سرخ كوبید. یك ملخ (هم) در تمام حدود مصر باقی نماند.

20.  خداوند قلب پَرعُوه (فرعون) را سخت نمود، پس فرزندان ییسرائل (اسرائیل) را روانه نكرد.

21.  خداوند به مُشه (موسی) گفت: دستت را بر آسمان بلند كن تا بر سرزمین مصر تاریكی پدیدار شود به قسمی كه تاریكی محسوس باشد.

22.  مُشه (موسی) دستش را بر آسمان بلند كرد در تمام سرزمین مصر سه روز تاریكی مطلق پدیدار شد.

23.  یكدیگر را نمیدیدند و سه روز كسی از جایش برنخاست و برای تمام فرزندان ییسرائل (اسرائیل) در هرجا كه بودند روشنایی بود.

24.  پَرعُوه (فرعون) مُشه (موسی) را صدا زده گفت: بروید خداوند را پرستش كنید. فقط گوسفندان و گاوان شما باقی بماند. اطفالتان هم همراهتان بروند.

25.  مُشه (موسی) گفت: تو هم (باید) ذبایح و قربانیهای سوختنی بهدست ما بدهی تا برای خداوند خالق خود تقدیم نماییم.

26.  مواشیمان هم با ما خواهد آمد. (هیچ حیوان) سمداری باقی نخواهد ماند. چون‏كه از آن (مواشی) برمیداریم تا خداوند خالق خود را پرستش كنیم و ما تا ورودمان به آن‏جا نمیدانیم چگونه خداوند را پرستش نماییم.

27.  خداوند قلب پَرعُوه (فرعون) را سخت كرد و نخواست آن‏ها را روانه نماید.

28.  پَرعُوه (فرعون) به او گفت، از پیش من برو. مواظب باش بار دیگر روی مرا نبینی زیرا روزی كه روی مرا ببینی خواهی مرد.

29.  مُشه (موسی) گفت: نیكو گفتی، دگر بار روی تو را نخواهم دید.

 

Back • Next


دیگر فصلهای این کتاب:

شموت- فصل اول پاراشای شموت
شموت- فصل دوم
شموت- فصل سوم
شموت- فصل چهارم
شموت- فصل پنجم
شموت- فصل ششم پاراشای وائرا
شموت- فصل هفتم
شموت- فصل هشتم
شموت- فصل نهم
شموت- فصل دهم  پاراشای  بُو
شموت- فصل یازدهم
شموت- فصل دوازدهم
شموت- فصل سیزدهم پاراشای بشلح
شموت- فصل چهاردهم
شموت- فصل پانزدهم
شموت- فصل شانزدهم
شموت- فصل هفدهم
شموت- فصل هجدهم پاراشای ييترُو
شموت- فصل نوزدهم
شموت- فصل بیستم
شموت- فصل بیست و یکم پاراشاي ميشپاطيم
شموت- فصل بیست و دوم
شموت- فصل بیست و سوم
شموت- فصل بیست و چهارم
شموت- فصل بیست و پنجم پاراشاي تِروما
شموت- فصل بیست و ششم
شموت- فصل بیست و هفتم پاراشای تصوه
شموت- فصل بیست و هشتم
شموت- فصل بیست و نهم
شموت- فصل سی پاراشای کی تیسا
شموت- فصل سی و یکم
شموت- فصل سی و دوم
شموت- فصل سی و سوم
شموت- فصل سی و چهارم
شموت- فصل سی و پنجم پاراشاي ویهقِل
شموت- فصل سی و ششم
شموت- فصل سی و هفتم
شموت- فصل سی و هشتم پاراشای بقودی
شموت- فصل سی و نهم
شموت- فصل چهلم

 

پنج سفر توراه:

کتاب برشیت-آفرینش
کتاب شموت-خروج
کتاب وییقرا-لاویان
کتاب بمیدبار-اعداد
کتاب دواریم-تثنیه

 



 

 

 

Back Up Next 

 

 

 

 

استفاده از مطالب اين سايت تنها با ذكر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است.
.Using the materials of this site with mentioning the reference is free

این صفحه بطور هوشمند خود را با نمایشگرهای موبایل و تبلت نیز منطبق می‌کند
لطفا در صورت اشکال، به مسئولین فنی ما اطلاع دهید